خلاصه ماشینی:
"این که اسلام از چه تمدنهایی در مسیر تحقق خویش بهرهبرده و چه بهرههایی برده است و این اقتباس و فراگیری از فرهنگها و تمدنهای دیگر مانند تمدنهای یونان و ایران و یا سنتهای دینی یهود و مسیحیت، اساسا کار درست و قابل دفاعی بوده است یا خیر و تا چه حد باعث قلب ماهیت آن گردیده، جملگی از موضوعات مهمی برای مطالعه و تحقیق به شمار میآیند؛ولی چیزی که از ورای همه این مسائل و با صرف نظر از نتایج همه این مطالعاتا، شایان توجه است، این مسئله است که این همه آمادگی و پذیرش در میان مسلمانان از کجا نشأت گرفته و چگونه به ولع اخذ و اقتباس علمی و فرهنگی در میان آنها دامن زده و آن را تشدید کرده است؟تعالیم اسلام، خصوصا در آغاز حرکت چه بوده که آنها را چنین آماده تعامل مثبت با فرهنگها و تمدنهای دیگر کرده است؟در حالی که مسلمانان قرون نخست نیز در داعیه بر حق بودن و برتر بودن و کاملتر بودن عقاید خویش، کوچکترین تنازل و تردیدی روا نمیداشتند.
در حالی که مسلمانان، عدالت را اعطاء کل ذی حق حقه تعریف میکنند، چگونه میتوانند آن را با سلب حقوق و آزادیهای مطلوب و موجه انسانی تأمین نمایند؟ و در حالی که فضل و برتری را تنها در پرهیزکاری 31P}، نیکرفتاری 32P}، نیکو عملی، علم و آگاهی 33P}و بالاخره جهد و تلاش 34P}میدانند، چگونه میتوانند با سختگیریهای نابجای خویش، انگیزههای رشد و تعالی را در انسانهای دیگر زائل نمایند؟وانگهی آیینهای دینی تلاش دارند تا از طریق بسط و تعمیق فضائل اخلاقی، افعال نیکو را به صفات و خلق حسن بدل سازند؛ لذا اهتمام دین به سویی است که عدل را به مذاق انسانها چنان شیرین و خوشگوار سازد تا هر کس خود عامل پایبند بدان باشد، حتی اگر ظاهرا به زیانش تمام شود 35P}."