خلاصه ماشینی:
"دکتر حسینعلی هرویبهمنماه 1345از گابریلا میسترالشاعره شیلی برندهنوبل سال 1945 دعا خدایا،آنان که به خودکشی از جهان رفتهاند،چگونه در آغوش خاک خفتهاند؟ آیا با دو شانه خالی از مایه حیات،با دهانی پر از لختههای خون وچشمانی از حدقه بیرون جسته،دستهای خود را به سوی یک لنگر موهومدراز کردهاند؟ - آیا هنگامی که مرگ آدمیان را به سوی تو میراندمحتویات سینهشان را بیرنج و بیصدا مرتب میکنیمژههایشان را روی چشمان نابینایشان میخوابانی؟و دستهایشان را بروی حنجره سردشان بر یکدیگر قرار میدهی؟گلدانهای گلی که یک زنده بر گور آنان بگذارد،گلهای آن به صورت زخمهائی در خواهد آمد؟عطر جانگزا و زیبائی حزینی خواهند داشت؟شاخههای آنها چون مارو افعی درهم بافته خواهد رست؟ - آیا وقتی روح از گذرگاه وسیع میگریزد،هوا را به ملایمت میشکافد و به قلمرو تو داخل میشود،صدای زمزمه بالهایش را میتوان شنید؟ - آیا حلقهای تنگ و کبود ارواح را درهم خواهد فشرد عالم اثیری برای آنها صحرائی دیولاخ و وحشتزاست؟و در آن پریشان حالی قادر خواهند بود که نام تو را بر زبان آورندیا ناچارند به خود بهپیچند و به سوی قلب ناشنوای یک پدر شکستهسردهند."