خلاصه ماشینی:
"درحالیکه نویسندگانپیشین،«انحصار»و«انحصار چند جانبی»فروش را به عنوانپدیدارهای صرفا مربوط به اقتصاد-خرد بررسی کرده بودند،استایندل وابستگی آنها را برای کارکرد نظام اقتصادی به عنوان یککل جستجو نمود4او نشان داد که معرفی عناصر انحصار در داخل یکمدل رقابتی یک اثر دوجانبه دارد:از یک سوی،موجب«انتقالسودها»است و ازاینرو میل به پسانداز را بطور غیرمستقیم افزایش میدهد،و از سوی دیگر،سرمایهگذاری در صنایع انحصاری را دلسرد نمودهو بنابراین تاثیر کسادکنندهای بر انگیزه به سرمایهگذاری دارد.
و اینطور بحث میشود که،کشورهای پیشرفته با گذاشتن بخشیاز ما زاد(یا بیشبود)خود در اختیار کشورهای فقیر و گرسنه سرمایه،زمینه توسعه آینده آنها را میریزند،و این امر به نوبه خود دیریا زود امکان شکستن دیوارهای وابستگی اقتصادی را که میراثگذشته آنها است به کشورهای توسعهنیافته میدهد.
این نظریه را میتوان از چندین زاویه مورد انتقاد قرار دادبرای مثال،میتوان نشان داد که اکثر سرمایهگذاریهای کشور-تجارتی است که در بالا شرح داده شد،اما خیلی اساسیتر اینواقعیت است که تمامی پویش سرمایهگذاری خارجی یک روش انتقالما زاد(یا بیشبود)است از کشورهای فقیر به کشورهای غنی و نه برعکس.
از همه این مطالب نتیجه میشود که هیچ کشور توسعهنیافتهایمادام که در دام انگارههای تجارتی که بوسیله کشورهای سرمایهسالار(جهانگشا)کنترل میشود باقی بماند،نمیتواند یک برنامهحقیقی توسعه را آغاز کند،و اجازه میدهد که سرمایه خارجی بخشبزرگی از بیشبود(ما زاد)اقتصادیاش را بمکد.
اما اگر اینطور است،و اگر این نیز صحیح است که آرزویتوسعه اقتصادی تقاضای سیاسی شدیدی در تقریبا همه کشورهایتوسعهنیافته باشد،آنگاه به خوبی میتوان پرسید که چرا تعدادزیادی از این کشورها،ظاهرا از روی تمایل،در مدار سرمایهسالاران(جهانگشایان)باقی مانده و به امیدهای خود برای توسعهبه مدد نوعی کمک از سوی کشورهای سرمایهداری پیشرفته ادامه میدهند."