چکیده:
ناسازواره [- پارادوکس] معدوم مطلق را از دو نگرگاه می توان بررسید: پژوهشی و آموزشی. از نگرگاه پژوهشی مهم است؛ زیرا گزاره هایی را چون امتناع تناقض، دور، و تسلسل به چالش می کشد که شالوده ی اندیشه و دانش ما را می سازند. از نگرگاه آموزشی نیز اهمیت دارد؛ چراکه در دو کتاب پرکاربرد درسی یعنی بدایه الحکمه و نهایه الحکمه بدان پرداخته شده است، اما بسیار کوتاه و گذرا. همین کوتاهی و اجمال، خطا برانگیز بوده، فلسفه آموزان را با سرگردانی و فلسفه پژوهان را با دشواری روبه رو ساخته است؛ به گونه ای که در تعلیقه علی نهایه الحکمه نویسنده اندیشه مند به مرحوم علامه نسبت پریشان گویی داده است. در این نوشتار، پس از تبارشناسی ناسازواره معدوم مطلق و برشمردن ناسازواره های هم سرشت و هم سرنوشت با آن، دو نکته را آشکار ساخته ام: الف) صدرالمتالهین در نوشته های خود برای فروگشودن این دشواره از دو شیوه یاد کرده است که عبارت های بدایه ناظر به یکی است و عبارت های نهایه ناظر به دیگری. بدین سان، نسبت پریشان گویی از آستان علامه پیراسته می شود. ب) اگرچه ملاصدرا این دو شیوه را نوآوری خود می شمارد، اما این دو از نوآوری های میردامادند که تبار آن ها به دانشمندانی چون ایجی، تفتازانی، و طوسی می رسد.
خلاصه ماشینی:
اما از سوی دیگر مگر نه این است که هم اکنون ما گزاره هایی ساخته ایم و گفته ایم : «معدوم مطلق و معدوم در ذهن .
شمس الدین محمد بن مبارکشاه بخاری یکی از شارحان حکمه العین اشکال نخست را چنین پاسخ داده است که عدم مطلق را می توان به دو گونه درنگریست : نخست مدلول این واژه به تنهایی : یعنی همان چیزی که به راستی عدم مطلق است و هیچ گونه ثبوت ذهنی یا خارجی ندارد.
در تبیین سخن ایجی باید گفت : گزاره چه موجپ باشد و چه سالپ نیازمند ثبوت موضوع است و از این جهت میان موجپ ها و سالپ ها جداسانی نیست : زیرا مطلق حکم .
در گزاره ای چون «معدوم مطلق معلوم و اخبارپذیر نیست » موضوع تصور شده است : چراکه مفهوم معدوم مطلق در ذهن ثبوت دارد.
تفتازانی نیز در شرح المقاصد به طرح ناسازوارٔە معدوم مطلق و گزاره های همتای آن پرداخته است .
اما از آن جا که این مفهوم حتی با همین نگرش ویژه خالی از تصور نیست و تصور نحوه ای وجود است پس می توان بر آن حکم کرد.
اما در پاسخ دوم موضوع واحد دارای دو جهت است : یکی صرف مفهوم که در ذات خود از هرگونه موجودیت و معلومیتی خالی است و از این روی هیچ محمولی را جز خود نمی پذیرد (یعنی معدوم مطلق به حمل اولی اخبارپذیر نیست ): و دیگر موجودیت و معلومیت همین نگرش که مایه اخبار به عدم اخبار می شود.