چکیده:
مقاله حاضر نحوه نگرش دو متفکر اسلام و مسیحیت یعنی توماس آکوئینی و ملاصدرای شیرازی را نسبت به مسئله حدوث و قدم عالم بررسی می کند. توماس آکوئینی با دو اندیشه متفاوت روبروست: یکی قدم عالم که مبتنی بر نظریه ارسطو و پیروان اوست؛ و دیگری حدوث زمانی عالم که برگرفته از متون مقدس مسیحی است. وی دلایل مطرح شده بر اثبات قدم زمانی عالم را قانع کننده نمی داند و مورد نقد قرار می دهد. آکوئینی اگرچه حدوث زمانی عالم را می پذیرد ولی تنها نگاه تعبدی به آن دارد و در پایان، مسئله حدوث و قدم عالم را جدلی الطرفین می داند. در مقابل، صدرالدین شیرازی ضمن پذیرش حدوث زمانی عالم، نقطه آغازی برای آن قائل نمی شود و آن را از دریچه بدیع حرکت جوهری اثبات می کند؛ بنابراین با رویکردی عقلانی جدای از تعبد در جایگاهی رفیع نسبت به توماس آکوئینی قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
"نسبی بودن استدلالهای وی بهسه طریق تبیین میگردد: 1-به دلیل اینکه ارسطو در دو اثر خود،طبیعیات ودربارۀ آسمان،بعضی از نظرات آناکساگوراس،امپدکلس و افلاطون پیرامون قدم زمانی عالم را مطرحکرده و دلایلی را برای رد آنها نقل میکند؛ 2-همچنین هرگاه او دربارۀ حدوث و قدم سخن می-گوید،گواهی فلاسفۀ باستان را نقل میکند که راه یکاستدلالگر نیست بلکه راه فردی است که بر اساسآنچه محتمل است متقاعد میشود؛ 3-و نیز از آنجاکه او صریحا میگوید که مسائلدیالکتیکی وجود دارند که ما برای آنها دلایل وشواهدی در دست نداریم از قبیل این مسئله که«آیاجهان ازلی است».
اما در حیطۀ دوم یعنی ساحت ماده و جسمانیات،اگرچه دوام فیض واقع میشود ولی حدوث مستفیضمطرح میشود؛و این حدوث مستفیض را حرکتتجددی و جوهری عالم ماده توجیه میکند؛یعنی عالمهر لحظه در حال تجدید و تازه شدن است و از طرفیفیض الهی دائمی است و قدرت نامتناهی خداوندمقتضی ایجاد اشخاص و انواع نامتناهی ماهیاتجسمانی است که امکان ذاتی داشته باشند و اگر صرفامکان در حیطۀ مجردات برای تحقق آنها کفایت می-کرد ولی در عالم مادی تحقق و حدوث بدون ماده ومدت امکانپذیر نیست و ماده مستلزم امکان استعدادیو همچنین مدت نیز مستلزم زمانمندی حوادث است.
در پایان ذکر این نکته اهمیت دارد که آنچه آکوئینی رابه سمت حدوث زمانی عالم رهنمون میسازد و وی رااز رهبر فکری خویش،ارسطو،دراینباره جدا میکنداز نگرش وی دربارۀ خلقت نشأت میگیرد؛توضیحاینکه ارسطو معتقد است چون علت تامه یعنی خداونددارای وجود ازلی است پس معلول آن نیز باید ازلیباشد ولی چون آکوئینی در بحث خلقت معتقد به ارادۀآزاد الهی است ازاینرو این اراده خداوند را ملزمنمیکند معلول همواره با او باشد."