چکیده:
تصرف ذهن شاعر در مفاهیم و امور عادی زندگی و ارتباط آن با طبیعت حاصل بینش و آگاهی او از پدیدههای طبیعی و جهان بیرون است. مجموعه تصاویر حاصل از انواع صورخیال (استعاره، تشبیه، مجاز، کنایه) در دیوان هر شاعری بیانگر لحظههایی است که با درون و جهان درونی او سروکار دارد؛ در واقع، انعکاس روح، شخصیت و ویژگیهای درونی اوست. هدف این پژوهش بررسی عناصر خیال (استعاره، تشبیه، مجاز، کنایه) و بسامد هرکدام در شعر امینپور و منزوی و دستیافتن به نتایجی حاصل از اندیشه، عواطف، احساسات و نگرش آنها به جهان و زندگی است. تصاویر مشترک این دو شاعر یا تصویر مرکزی اشعار آنها مربوط به عشق و مسائل پیرامون آن است، هرچند بازتاب اجتماع و مسائل اجتماعی نیز کموبیش در اشعارشان به چشم میخورد. تصاویر شعری دو شاعر، زنده، پویا و دیداری است. در شعر هرکدام از آنها تقلیدی اندک و ناچیز مشاهده میشود، ولی حوزه تصاویر و صورخیال خویش را به تصاویر شعر سنتی منحصر نکردهاند، بلکه نوآوریهایی در شعر هر کدام مشاهده میشود. تشبیهات، بیشتر فشرده و حاصل امور حسی ـ انتزاعی است.
The pertinence of a poet’s imagination in ordinary concepts of life and their relationship with nature is due to his or her insights and knowledge of natural phenomena as well as the outside world. In the collection of works of every poet، all various types of imagery being attributable to figures of speech (i.e.، metaphor، simile، synecdoche، and irony) represent moments that deal with the poet’s inner world; in fact، they are the reflections of the poet’s soul، personality، and inner characteristics. The current study was an attempt to scrutinize figures of speech and their frequency of use in Aminpour’s and Monzavi’s poems to find out the poets’ thoughts، emotions، and ideology towards the world and life. The common shared imageries or the central poetical imageries of these two poets were around love and the issues surrounding it. Although، more or less، a reflection of the society and the social issues could be seen in their writings، their subject was mostly about love. Their poetical imageries were vivid، dynamic، and visual. Although even little imitations could be discernible in their poems، their imageries and figures of speech domains were not just limited to the imageries of traditional poetry، but innovations could be observed in their poems. Similes were mostly intense and intuitive-intangible، and metaphor and simile were used more frequently than the other figures of speech.
خلاصه ماشینی:
"بررسی و مقایسۀ صور خیال در شعر حسین منزوی و قیصر امینپور چکیده {IBتصرف ذهن شاعر در مفاهیم و امور عادی زندگی و ارتباط آن با طبیعت حاصل بینش و آگاهی او از پدیدههای طبیعی و جهان بیرون است.
oohay@ri32ifajan تاریخ دریافت:89/11/22 تاریخ پذیرش:90/9/27 فصلنامۀ زبان و ادبیات فارسی،سال 19،شمارۀ 70،بهار1390 &%07019MADG070G% مقدمه صور خیال در شعر شاعران حاصل نوعی تجربه و آگاهی است که شاعر یا نویسنده از محیط پیرامون خویش به دست میآورد.
امینپور مضامین اشعار خود را با هنرمندی و تصاویر خیالانگیز بیان میکند،اگر بخواهیم عناصر خیال را در محدودۀ انواع شبیه،استعاره،مجاز و کنایه محدود کنیم،تصاویر شعر امینپور نیز حاصل استفادۀ زیاد شاعر از استعارۀ مکنیه است.
تشبیهی که هم ادات و هم وجه شبه آن حذف شود بلیغ یا مجمل گفته میشود که رساترین و زیباترین نوع تشبیه به شمار میرود،چرا که ادعای همانندی و اشتراک بین مشبه و مشبهبه در این رابطه قویتر است»(ر.
قیصر امینپور برای تصویر آفرینی شعر خویش و برای دقیقتر شدن در امور طبیعت و جهان پیرامون و ارائۀ تصاویری زنده،از عنصر استعاره به خوبی استفاده کرده است.
در ادامه به بررسی استعاره و انواع آن در شعر امینپور پرداخته میشود: استعارۀ مصرحه:«استعارهای که در آن یکی از ارکان تشبیه به نام مشبه حذف شود و مشبهبه باقی بماند.
در شعر حسین منزوی بسامد این تشبیه بیشتر از نوع دیگر آن یعنی مفصل(ذکر وجهشبه)است:«هیمۀ عشق»(همان: 337)،«چراغ لاله»(همان:380)،«نام چو کتیبهای بر سنگ روزگاران»(همان:301).
«گونهای از تشبیه مضمر تفضیل در شعر منزوی نمایان است که شاعر از هم ردیف ساختن مشبه با مشبهبه خودداری میکند و تصویر را غنیتر میکند»(کاظمی،1388:121)."