چکیده:
مهم ترین رکن وصول به وحدت از منظر عرفا شهود عرفانی است. به تعبیر ایشان فاصله میان انسان و پدیده ها در آگاهی شهودی از میان می رود و حقایق به شکل حضوری بر عارف هویدا می گردد. در حالی که نزد فلاسفه نیل به وحدت از رهگذر وجود محقق می گردد و نزد عارف این مهم از طریق شهود حاصل می شود. تبیین اصل شهود وحدانی نشانگر جایگاه توحید در دایره صعود و نزول است. در قوس نزول، وجود و کثرات به ظهور می رسند. خالق به خلق تبدیل می شود و مراتب شکل می گیرند. در این مرتبه سالک ظهورات را به نظاره می نشیند و کثرت را موجود می یابد. مشاهده او در این مرتبه بصری است. حال آنکه در قوس صعود سالک بصر را رها کرده و با بصیرت حقایق را شهود می کند. توحید در قوس صعود رقم می خورد. جایی که در آن کثرات رنگ می بازند و سالک پلکان تنزیه را با قدم سلب می پیماید. شاید به تعبیری بتوان گفت نهایت توحید همان نهایت تنزیه و سلب است. به تعبیر امام نیز سالک در اوج تنزیه به عالی ترین مرتبه توحید که همانا «تسبیح» است واصل می گردد. و این نشان از آن دارد که «وجود» در قوس نزول متحقق می گردد حال آنکه در قوس صعود تحقق از آن «شهود» است. وجود، متضمن ایجاب، تشبیه و کثرت است اما شهود، متضمن سلب، تنزیه و وحدت است. فیلسوف به اثبات وجود نزولی و عارف به اثبات شهود صعودی می پردازند.
خلاصه ماشینی:
"ملا صدرا در اثبات توحید حق تعالی از چند روش استفاده میکند: 1)برهان غایتشناختی روش نخست به این صورت است که اگر دو واجب الوجود وجود داشته باشد لازم میآی:1- این دو واجب هیچ علاقه ذاتیای باهم نداشته باشند.
ایشان توحید را گام نخست سلوک دانسته و معتقدند رؤیت فاعلیت و مؤثریت موجودات از حجب غلیظ ظلمانی و شرک اعظم است که تا کنار نرود،ابواب آسمان گشوده نمیگردد و ملائکه الله مجتمع نمیشوند و این حقیقت با لقلقه لسانی و ذکر زبانی حاصل نمیگردد بلکه با رؤیت و شهود عیانی به دست میآید(امام خمینی 1378:134).
بلکه توحیدی حقیقت دارد که اثرات آن در شریان حیات انسان جاری باشد؛ازاینرو،ایشان برخلاف اندیشه کلامی که توحید را مبحثی نظری پنداشته و اثبات و تحقق آن را متعلق به ساحت عقل و فکر میدانند معتقدند «توحید»مقولهای کاملا عملی است و قدم برهان در نیل بدان سست و متزلزل است.
پس از بیان نگرشهای مختلف توحیدی و اشاره به رویکرد عرفا در این خصوص باید گفت تفاوت نگرش عقلی و عرفانی نسبت به موضوع توحید از اینجا نشأت میگیرد که در نگاه عقلی نیل به وحدت مستلزم یکی دانستن اعیان و اشیاء خارجی است اما در رویکرد عرفانی،اشیاء میتوانند کثیر باشند اما وحدت تام بر آنها حاکم باشد.
سید حیدر آملی این مقام را چنین توصیف میکند: عارفی که به مقام فرق ثانی محقق گشته است به نهایت مراتب توحید و عرفان واصل شده است و آن عبارت است از مقام شهود قیام خلق و رؤیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت بدون احتجاب یکی از دیگری و آن را مقام فرق بعد از جمع نیز میخوانند(آملی 1368:218)."