خلاصه ماشینی:
"2 اقتدار تعریفهای گوناگون دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود: مک آیور:«اقتدار را اغلب همان قدرت میدانند؛قدرت فرمان دادن به اطاعت» هربرت سیمون:«اقتدار، اختیار تصمیمگیری برای هدایت اقدامات دیگران است.
در پارادایم کلاسیک، مفاهیمی چون دولت ملی، رابطه حکومت و جامعه، طبقه حاکم، نخبگان سیاسی، احزاب و پایگاه اجتماعی رژیمهای سیاسی بیشتر مورد توجه بود، در حالی که در پارادایم جدید ساختارهای اقتدار در سطح جهانی، رابطه میان حکومتها و فرایندهای جهانی شدن در عرصه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ارتباطات، هویتهای فراملی طبقاتی، بخشهای اجتماعی فراملی و...
11 گسترش ارتباطات جهانی به سبب پیشرفتهای فنی، افزایش اهمیت نهادهای سیاسی، اقتصادی و تجاری بین المللی، پیدایش سازمانهای صنعتی و مالی چند ملیتی و افزایش قدرت بازارهای ارزی، به عنوان اجزای اصلی فرایند جهانی شدن، دایره اختیار و حاکمیت ملی را در حوزه اقتصاد و در عرصه فرهنگ و زندگی اجتماعی، محدود میسازد.
نتیجهگیری نکته مهم این است که براثر فرایند جهانی شدن، حاکمیت ملی دولتها عملا دچار محدودیتهایی میشود، به گونهای که حکومتهای ملی دیگر نمیتوانند مانند گذشته از خودمختاری لازم برخوردار باشند؛هرچند از لحاظ حقوقی و صوری، مرجع نهایی اقتدار در قلمرو خود محسوب شوند.
در واقع، با گسترش فرایندهای جهانی شدن، دولتهای ملی بخشهای مهمی از توانایی، خودمختاری و حاکمیت خود را از دست میدهند و به گونه فزاینده با بازارهای جهانی، سازمانهای تجاری منطقهای، نهادهای سیاسی بین المللی و جنبشهای فکری روبهرو میشوند."