چکیده:
در این مقاله ابتدا مروری کوتاه بر پارادیم قدیم (پاردایمی که هم اکنون در کشورهای غیرپیشرفته رایج است) داریم و با برخی از پیشفرضهای آن آشنا میشویم؛ سپس به تاریخچهی تحولات رخ داده در نظریههای تعلیم و تربیت و ظهور الگوی تأملی میپردازیم؛ و در این راستا، با برخی از اصول پارادایم جدید آشنا خواهیم شد. مروری بر پیشینهی جنبش فلسفهی کاربردی و تفکر انتقادی و همچنین نقصهای آموزش این نوع تفکر بخش دیگری از این مقاله است؛ سپس «برنامهی فلسفه برای کودکان و نوجوانان» به عنوان گامی فراتر از تفکر انتقادی و آخرین دستاورد نهضت فلسفهی کاربردی مورد بررسی قرار میگیرد. نحوهی پیدایش و نحوهی اجرای این برنامه، علاقهی کودکان و نوجوانان به آن، نتایج مثبت آزمونهای به عمل آمده و مهارتهای مورد آموزش این برنامه، موضوعات بعدی مقاله است. در انتها، سه مؤلفهی عملیاتی جدیدی که این برنامه برای متحول ساختن نظام آموزش و پرورش پیشنهاد میکند بررسی میشود. این سه مؤلفه عبارتاند از: حلقهی کندوکاو، معلمان تغییر نقش یافته و کتابهای درسی داستانی.
خلاصه ماشینی:
"است که یادگیرندگان را قادر میسازد مسئولانه دربارهی نظرات گوناگون داوری کنند؛ به بیان دیگر، همانطور که سقراط کار خود را نه زاییدن فکر بلکه زایاندن فکر میدانست، آموزش و پرورش جدید نیز باید بکوشد تا با تقویت تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر مراقبتی و آموزش مهارتهای مختلف فکری، به دانشآموزان کمک کند تا خودشان در پی دادهها باشند، آنها را پردازش کنند و به حل مسائل و اخذ تصمیم نایل گردند.
او به این نتیجه رسید که این کار میبایست در دوران کودکی انجام میگرفت؛ به بیان دیگر، او دریافت زمانی که این دانشجویان در سن یازده یا دوازد سالگی بودند، باید یکسری دورههای درسی در بارهی تفکر انتقادی یا حل مسئله را میگذراندند؛ اما، چنانکه ذکر شد، از آنجا که لیپمن متوجه ضعفهایی در تفکر انتقادی و روش آموزش مبتنی بر آن شد، به فکر ارائهی ساختاری جدید با نام «فلسفه برای کودکان و نوجوانان» افتاد.
مهارتهای آموزشی برنامهی فلسفه برای کودکان و نوجوانان اجرای این برنامه در کلاسهای درسی، میتواند مهارتهای متعددی را به دانش آموزان منتقل کند که برخی از ابتدایی ترین آنها عبارتاند از: توانایی خوب گوش کردن و دقت در سخنان دیگران، توانایی خوب خواندن یا قرائت، توانایی درک مطلب، بالا بردن قدرت بیان در زمینههای مختلف (منطقی یا عاطفی)، قدرت تشخیص نکات مبهم در مطالب ارائه شده، توانایی صورتبندی پرسشها و بیان آنها، نترسیدن از پرسش کردن در جمع، قدرت تحمل پرسشها و نقدهای دوستان و معلم، توانایی ارائهی استدلال برای اثبات عقیده، توانایی تمییز و تشخیص آرای مختلف از همدیگر، بالا رفتن قدرت درک و تشخیص مغالطات، یادگیری بسیاری از الگوهای رفتار اجتماعی و مشارکت در کارها و مباحث، یادگیری برخی ملازمات اخلاقی تعامل و بحث با دیگران (مثلا قطع نکردن سخنان دیگران و رعایت زمان بحث و..."