خلاصه ماشینی:
"در این پژوهش برآنیم که دریابیم آیا نفت بعنوان ابزار قدرت در میان کشورهایی که وابستگی متقابل اقتصادی به یکدیگر دارند مطرح است؟و اگر چنین باشد، برد این ابزار چیست و تا چه اندازه توان اثرگذاری دارد؟ فرض این مقاله آن است که هرچه سلطه آمریکا بر منابع نفتی بیشتر باشد، توان آن کشور برای اعمال قدرت بر رقبای اقتصادیش بیشتر خواهد بود.
ایالات متحده و چین که در سال 2003 سی و سه درصد نفت تولید شده در جهان را مصرف کردهاند، با توجه به تهدیدهایی که در آینده پیش خواهد آمد، از هماکنون برای تأمین منابع انرژی به رقابت پرداختهاند» (2004,namoeY) اقتصاد ایالات متحده بیش از هر کشور دیگر به نفت وابسته است.
نیز در آینده نزدیک به پایان میرسد، در حالی که رشد اقتصادی جهان بویژه در جنوب، جنوب خاوری و خاور آسیا، نیاز به نفت را افزایش خواهد داد؛در این میان، منابع نفتی خلیج فارس جایی یگانه دارد زیرا به لحاظ حجم بیهمتاست به گونهای که دیگر حوزههای نفتی در سنجش با خلیج فارس حوزههایی کوچک بیش نیست(راجرز، 2003).
همچنین در این گزارش آمده است:«ما به سه نکته در تجزیه و تحلیل خود در زمینه ژئوپلیتیک انرژی در سده بیست و یکم دست یافتهایم: 1)ایالات متحده بعنوان تنها ابرقدرت باید مسئولیتهایی برای تضمین تولید انرژی در جهان بپذیرد؛ 2)رشد لازم و توانایی تولید انرژی، با توجه به رشد اقتصادی جهان در اوایل سده بیست و یکم، در گرو سرمایهگذاری بیشتر است و این سرمایهگذاریها باید هرچه زودتر انجام گیرد؛ 3)تصمیمگیرندگان دولتی و صاحبان شرکتهای خوصی با چالشهای رشد اقتصادی در پهنه بین المللی (کشورهای بزرگ رو به رشد مانند چین)روبهرو هستند؛ چالشهایی که چه بسا ستیزهجویانه باشد."