چکیده:
ساختارگرایی در حوزة مطالعات اجتماعی یکی از گرایشهای نظری پیچیده و با نفوذ است. بسیاری از متفکران مهم جامعهشناسی از مارکس. دورکیم، بوردیو، گیدنز و بسیاری دیگر از نظریهپردازان، دغدغه و دلمشغولی اصلی شان درگیری با ساختارگرایی و تلاش برای بسط این جریان فکری و یا رهایی از آن بوده است. هدف این نوشتار، مشارکت در ابهامزدایی از این جریان با نفوذ فکری و پرداختن به پارهای از اصول نظری آن با ارجاع به آرای تنی چند از مهمترین متفکران کلاسیک آن، یعنی سوسور، لوی استروس، بارت، آلتوسر و لاکان است. مسئله اساسی در بحث، ساختارگرایی، بحث از سوژة انسانی و تقدم ساختار بر عاملیت است. نقطه مشترک همة نحلههای ساختارگرایی از جمله زبانشناسی، انسانشناسی، اسطورهشناسی و مارکسیسم ساختاری، نفی سوژة انسانی و اصالتدادن به ساختار به جای عاملیت است. اما به لحاظ روششناسی این جریان فکری، پیشاپیش بر اصول و مقدماتی استوار است که بدون پذیرفتن و به کار بستن آن در مطالعات، نمیتوان به نتایج ساختارگرایانه دستیافت. بخشهای مهم این اصول، با ارجاع به آرای دو تن از مهمترین متفکران آن، یعنی سوسور و لوی استروس، در نوشتار حاضر بررسی شده است.
Structuralism is one of the complex theoretical and influential trends in the field of social studies. Many important thinkers of sociology like Karl Marx، Emile Durkheim، Bourdieu، Anthony Giddens and many other theorists have been especially concerned with structuralism and have made great efforts to expound this trend or leave it a side. The aim of this paper is to resolve the ambiguity about this influential and intellectual mainstream and address some of its theoretical principles with reference to a number of eminent classical thinkers، like Saussure، Levi Strauss، Barthes، Louis Pierre Althusser and Jacques Lacan. The basic issue in structuralism is human subject and priority of structure over agency. All advocates of structuralism، including linguistics، anthropology، mythology، and structural Marxism، deny human subject giving originality to structure rather than to agency. But، in terms of methodology، this school of thought is based on certain principles and preliminaries، which if not observed، structuralist results cannot be obtained. The important parts of these principles are studied in the present paper a reference to the views of two of the most important thinkers (Levi Strauss and Saussure) is made.
خلاصه ماشینی:
"408 بنابراین، ساختارگرایی بهدنبال تشخیص نظام روابطی است که درکی صرفا ناخودآگاه از آن وجود دارد: به این معنی که برای تحلیل پدیدههای حامل معنی، یعنی مطالعة رفتارها یا اشیای معنیدار، میتوان وجود نظام زیربناییای از روابطی را مفروض دانست وسعی در کشف این نکته داشت که آیا معنی عناصر یا اشیا ناشی از تباینشان با عناصر و اشیا در نظامی از روابط نیست که اعضای یک فرهنگ به شکلی ناخودآگاه از آن باخبراند؟ 409 در نتیجه، در سلسلة علی رویدادها و تحقق یک پدیدار اجتماعی آنچه اساسی، تعیینکننده و علت اصلی است، عاملیت و ارادة انسانی نیست، بلکه ساختاری است که فاعل شناسا و عامل در درون آن به کنش میپردازد.
بنابراین، ساختارگرایی نقش عاملی را که در سطح لایههای رویین در تحقق یک پدیده دخالت دارد را در سلسلة طولی ساختار و به عنوان عوامل دسته دومی تلقی میکند که بر اساس منطق ساختار عمل میکند: به این ترتیب، در هر مورد علیرغم تحلیل بهظاهر علی، میتوان گفت که آنچه ارائه میشود توضیحی ساختاری است و نه علی؛ یعنی در اصل سعی بر آن است مشخص شود که چرا رفتاری خاص برحسب ارتباطش با نظام نقشها، هنجارها و مقولات زیربناییای اعتبار مییابد که تحقق چنین رفتاری را ممکن میسازد.
444 به عقیده سوسور، این دستهبندی مطالعات زبانی با ارجاع به ماهیت اختیاری نشانه قابل فهم است؛ زیرا در صورتی که ما نشانهها را واجد ماهیت اختیاری ندانیم، بلکه رابط میان دال و مدلول را امر طبیعی و ذاتی تلقی کنیم، آنگاه میتوان به جای سخن گفتن از دو سنخ مطالعه زبانشناختی، تنها از یک نوع مطالعه سخن بگوییم؛ چرا که طبق این نگاه هر نشانه از هستة بنیادینی برخوردار است که تحت تأثیر متغیرهای زمانی و مکانی قرار نمیگیرد."