چکیده:
مثنوی معنوی، شاهکار بزرگ مولانا، شاعر و عارف نامی قرن هفتم هجری است که یکی از آثار برجسته و کم نظیر در حوزه ادبیات فارسی و عرفان اسلامی- ایرانی است. این منظومه بزرگ، با توجه به نوع تفکر و هدف شاعر از سرودن، در غالب مواضع، معنامحور است؛ و هر کجا شاعر بر دوراهی صورت و معنا قرار گرفته، بی هیچ تردیدی، «صورت» را فدای «معنا» کرده است. این مقاله به بررسی یکی از مصادیق این ادعا - یعنی ساخت شکنی های مثنوی در حوزه دستور زبان فارسی - می پردازد و این نکته را همراه با شواهد و مثالهایی بیان می کند. این پژوهش در سه بخش تنظیم شده و به ویژگی های دستوری سبک خراسانی در مثنوی، ساخت-شکنی دستوری به ضرورت وزن و قافیه و ویژگی های خاص زبانی در مثنوی پرداخته است.
Mathnavi-e Manavi “، the masterpiece of "Mowlana"- the famous and Gnostic poet of the 7th A.H. century- is one of the outstanding and incomparable compilations in the constituency of Islamic literature and culture. This great poetical work in a majority of cases، with reference to the kind of thought and intention of the poet، is founded on the meaning of the words; and where he is placed on the junction of the form and meaning، he، undoubtedly، sacrifices the form for the meaning. In this essay، we have pondered one of the illustrations of this claim، i.e. Masnavi's deconstructions in Persian grammar، and have shown it with some examples. In this research that is organized in three parts، we present، the Grammatical properties of “Khorasani Style "، grammatical deconstruction by the force of rhyme and meter and Special linguistic properties in "Mathnavi".
خلاصه ماشینی:
4) کاربرد دو علامت ندا برای یک منادا کای خدایا منفقان را سیر دارای خدایا ممسکان را در جهان هر درمشان را عوض ده ده هزارتو مده الا زیان اندر زیان (همان: ب2224 و 2225) این ویژگی در شعر شاعران دیگر، به ندرت دیده میشود؛ هر چند در اشعار مولانا جز این ابیات، در هفت موضع دیگر، در غزلیات شمس همین کاربرد وجود دارد: «ای خدایا پر این مرغان مریز» و «ای خدایا دست بر لب مینهم» (مولوی، 1370، ج1: غ1105) 5) کاربرد «خویش» به عنوان مضاف برای ضمیر (جهت تأکید) خویش من والله که بهر خویش تو هر زمان خواهد که میرد پیش تو (مولوی، 1386، د1: ب2401) در اینجا «خویش من» یعنی «خود من» و «وجود من» که این نوع کاربرد نیز فقط در اشعار امیرخسرو دهلوی، دیده شده که شاید به الهام از مولانا، این ترکیب را به کار برده است: آشنا با تو و بیگانه ز من خویش من است (امیرخسرو دهلوی، 76:1343) البته در دیوان شمس نیز این کاربرد وجود دارد: تویی تویی هم کیش من هم کیش من تویی تویی هم خویش من هم خویش من (مولوی، 1370، ج2: غ419) 6) حذف حرف اضافه، حرف ربط و حرف نشانۀ مفعول این حذفها در مواضعی صورت گرفته است که از نظر دستوری، مجاز نمیباشد؛ از جمله: الف) حذف حرف اضافۀ پیش از اسم برای ساخت قید «خود حقیقت نقد حال ماست آن» به جای «به حقیقت یا درحقیقت» (مولوی، 1386، د1: ب35).