چکیده:
توضیح و تفسیر قصه ها و تمثیل ها در مثنوی مولانا، کلید شناخت این حماسه عرفانی بزرگ است؛ زیرا مولوی، قصه و تمثیل را برای اثبات دعاوی و آشنایی ذهن مخاطب با عقیده و نظر حکمی و عرفانی خود به کار می برد. در مقاله حاضر سعی شده است با مقایسه یکی از حکایات مثنوی به نام «نگریستن عزراییل بر مردی...» با چند ماخذ دیگر قبل از مثنوی، وجوه برتری قصه پردازی مولانا بر سایرین تبیین شود. ب ههمین منظور، این حکایت از دفتر اول مثنوی با همین حکایت در آثاری مانند کیمیای سعادت غزالی، الهی نامه شیخ عطار، کشف الاسرار میبدی، ترک الاطناب فی شرح الشهاب ابن قضاعی و جوامع الحکایات عوفی، به شیوه نقد تطبیقی مقایسه شده است. مخاطب با مطالعه این آثار درمی یابد این حکایت در مثنوی، طرب انگیزتر و جامع تر از سایر آثار است و رابطه منطق یتری میان اجزای آن وجود دارد.
The present article compares one of the anecdotes of Mathnavi (Death Angel (Azrael) looking at a man...) with some other resources in order to explain the advantages of Molānā’s narration in comparison to them.
خلاصه ماشینی:
"در پایان،برای تکمیل مطالب باید اذعان کرد:حکایت مولانا،حکایتی موفق است به سه دلیل:اول،بین نتیجۀ آن و داستان و دوم،مطلبی که داستان برای تأیید و توضیح آن ذکر شده،ارتباط تنگاتنگ و منطقی برقرار است و یکی از دلایل برقراری این ارتباط، توضیحات اضافۀ مولانا و نکتۀ تعلیمی آن است که مولانا آن را بیان میکند و اینکه مولوی در عصر خود از شگردهای خاص داستانپردازی مانند تعلیق،برجستهسازی و جریان سیال ذهن که امروزه متداول است،به بهترین شیوه استفاده کرده و نیز به کارکردهای ششگانۀ زبان توجه کرده،پس کار او از چند جهت متفاوت شده است: 1."