چکیده:
باتوجه به موقعیت سیاسی، جغرافیایی و دینی مشابه ایران و عراق، این دو کشور، طی قرن بیستم، سرنوشت مشترکی داشته اند و به عنوان کشورهای نفت خیز همیشه مورد طمع بیگانگان و کشورهای غربی بوده اند. در طول قرن گذشته، همزمان با وقوع تحولات بی سابقه در عرصه جهانی، به ویژه جنگ جهانی اول و دوم و تبعات آن برروی کشورهای خاورمیانه، رفته رفته، قشر روشنفکر این جوامع درصدد انتقاد از وضعیت سیاسی حاکم بر این کشورها و شرایط اجتماعی مردم برآمدند که باعث شد نقد اجتماعی با مسائل سیاسی درهم آمیخته شود. در این میان، شاعران و ادیبان برجست های ظهور کردند که با دستمای هقراردادن این موضوعات، پیام های اصلاحگرانه خود را در قال بهای جدیدی به مخاطبان خود منتقل میک ردند. ازجمله این متفکران و ادیبان اصلا حطلب م یتوان از مظفرالنواب شاعر برجسته عراقی و علی اکبر دهخدا ادیب سرشناس ایرانی نام برد.
Iran and Iraq have had a common destiny according to their political، geographical and religious situations during the twentieth century. They are known as oilfield countries and the foreign and west countries have always had a covet look to them. During the past century، the intelligentsias of these societies have started to criticize the political and social situation of the country which has been caused the combination of social criticism and political issues. Great poets and literati were emerged in that era who have expressed their reforming messages with a new form regarding the mentioned issues. Mozffar Al Navab – an Iraqi poet – and Ali Akbar Dehkhoda – an Iranian poet – were two of these literati and intelligentsia.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله سعی شده است این مسئله ثابت شود که مظفر النواب و علی اکبر دهخدا به عنوان دو طنز پرداز برجستۀ عراقی و ایرانی،هر یک به فراخور شرایط محیطی خود کوشیدند جنبهای از ابعاد طنز را دستمایۀ تلاش برای صلاح جامعه قرار دهند.
وای بر قومی که رهبرانشان خرگوشهایی ترسو هستند و ارادۀ آنها بی ثمر و خواب آلود است البته نباید از یاد برد که النواب به هجو حاکمان اکتفا نکرده و دیگر اقشار جامعه و مسببان وضعیت نابهنجار امت عربی را نیز آماج سرزنشهای خود قرار داده است: و أما الآن فحالات العالم فاترة ملل یشبه علکة لصقته الأیام بقلبی(الخیر،2007:169) اما اکنون جهان،سست و بی رمق است ملتها شبیه آدامس شدهاند که دست روزگار آن را به قلب من چسبانده است مظفر النواب علاوه بر هجوهای صریح و گزنده،گاه به طرح تصاویر مضحک و طنزآمیز از کسانی اقدام میکند که قصد هجو آنها را دارد.
در حالی که عوامل محیطی و درونی،مظفر النواب-شاعر برجستۀ عراقی -را به استفاده از هجو سیاسی در آثار خود به عنوان آخرین راه چاره برای کسانی سوق میدهد که با این همه اشتباه و ناکام سازی امت عربی،به ویژه در مورد قضیۀ فلسطین، سلاح دیگری بر آنها کارگر نیست،دهخدا در زمینۀ هجو سیاسی و طنز پردازی،اندیشۀ خود را به عنوان پشتوانۀ هنر به کار میگیرد و میکوشد در قالب داستان و گاه به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم بر مستبدان و عوامل اصلی وخامت وضعیت اجتماعی بتازد؛چنان که به نظر میرسد دهخدا بیشتر یک اندیشمند اصلاح طلب است و مظفر النواب،شاعری هنرمند و خشمگین."