چکیده:
مفهوم بوداسف از مفاهیم بسیار مهم در سنت مهایانهای آیین بوداست. برخلاف سنت هینهیانه، که فقط یک بوداسف در آن به چشم میخورد، که آن هم بودای تاریخی (شاکیهمونی) است، در مهایانه، بوداسفان بیشماری وجود دارد که بوداسف اولوکیتشوره، با دو صفت برجسته پرجنا (فرزانگی) و کرونا (غمخوارگی) یکی از آنهاست. در واقع، همین مهربانی و دلسوزی بینهایت در بوداسفان است که موجب میشود آنها بیش از آنکه در فکر حصول نیروانه خود باشند دغدغه خاطرشان، یاری رساندن به موجوداتی باشد که در بند گرفتاریاند. ظهور او، برای کمک به موجودات، در شکلهای مختلفی از بوداها و بدهیستوهها و در قلمروهای مختلف است. محبوبیت بوداسف اولوکیتشوره و سرانجام کیش او، نه فقط در هند، بلکه در سراسر کشورهای آسیای شرقی، رواج یافت. تظاهرات متفاوت او در هنر نگارگری و تندیسسازی تابع تفاسیری است که از دو مفهوم اصلی فرزانگی و غمخوارگی در فرهنگهای مختلف شکل گرفته است. مقالهای که پیش روست، درصدد معرفی این شخصیت، بوداسف اولوکیتشوره، است.
خلاصه ماشینی:
"با اینکه خاستگاه او را سرزمین هند میدانند، اما شهرت و آوازه غمخوارگی و دلسوزیاش به حال انسانها، مرز تمامی فرهنگهای بودایی شرق آسیا، جنوب و جنوب شرقی را در هم نوردیده و نه تنها در قلوب مردم، به صورت شخصیت نجاتدهنده از خطرات و برآورنده حوایج آنها، جایی برای پرستش خود باز کرده، بلکه در هنر نگارگری و تندیسسازی آیین بودا نیز جلوه کرده است.
متون مهایانه، به دو صورت از غمخوارگی بوداسف سخن گفتهاند؛ گاهی غمخوارگی بوداسف (چه مرد باشد و چه زن) چنان است که وی قسم یاد میکند تا زمان رهایی و نجات دیگران، بیداری خود را به تعویق اندازد؛ گاه نیز، این غمخوارگی، بوداسف را با سرعت هرچه تمامتر، به سمت بودا شدن پیش میبرد تا در این مقام او بتواند بیشترین کمک ممکن را به موجودات کند.
اما سنتهای کتب مقدس مهایانه معتقدند اولوکیتشوره، در میان یکی از هزاران موجود بیشماری است که تاریخ بشری دارند و رشد و توسعه معنوی و ایثار او، موجب شده چنین نتیجه موفقی - مثل یک بوداسف - به دست آید (Eliade, 1987: 11-12).
سرآغاز آشنایی تبتیها با این بوداسف به قرن هفتم برمیگردد که به سرعت هم به محبوبترین چهره در میان خدایان لامایی تبدیل میشود و دلسوزی و غمخوارگی او در کمک به موجودات، به ویژه انسانها، به عنوان ویژگیهای بارز اولوکیتشوره، در هر دالایلاما به صورت متوالی تجلی پیدا میکند (Britannica, 1995: 733)."