چکیده:
با ورود به دهه دوم جنگ و حضور نیروهای خارجی در افغانستان پس از اکتبر 2001، دو طیف منازعه در افغانستان به این برداشت رسیدهاند که تداوم روند نظامی در این کشور بیفایده خواهد بود و جنگ افغانستان نمیتواند یک پیروز نهایی داشته باشد. لذا نیروهای خارجی به انحای مختلف علاقه خود به انتقال روندها از فاز نظامی به فاز سیاسی و مذاکره را ابراز داشتهاند. اما در حقیقت، نتایج روند سیاسی نه تنها توسط نیروهای افراط از یکسو و دولت کابل در کنار نیروهای خارجی از سوی دیگر، تعیین نخواهد شد بلکه رویکرد دیگر بازیگران منطقهای بهخصوص ایران، پاکستان، هند، روسیه و چین تعیینکننده خواهد بود. افزایش تعداد بازیگران فرامنطقهای و پیگیری رویکردهای مختلف، مانعی جدی در روند مذاکرات صلح افغانستان تلقی میگردد. در این مقاله تلاش میشود ضمن توجه به پیشینه مذاکرات صلح در افغانستان، رویکرد بازیگران مختلف در مذاکرات صلح، همچنین تضاد و تضارب آرای مختلف در این عرصه تبیین گردد. فرضیه این مقاله آن است که بهرغم برجسته شدن نیاز به مذاکره در بین بازیگران اصلی درگیر در افغانستان، رویکردهای متفاوت و غیرسازنده بازیگران مختلف داخلی و خارجی در این کشور مانعی جدی برای مذاکرات صلح افغانستان محسوب میگردد.
Entering the second decade of the Afghan war and presence of foreign troops in Afghanistan, the two sides in Afghan conflict found out that continuation of military approach will be useless and without a winner. Therefore, the foreign players have expressed their will for a trend shift from military to political through negotiation. But the results of the political process are not only in the hand of radical elements and the government in Kabul tied with foreign troops. The approach of regional players and in particular Iran, India, Pakistan, Russia and China is of great importance. Increasing the number of trans-regional players involved and their different approaches is an important obstacle for the process of peace-making in Afghanistan.
The present article, reviewing the history of peace talks in Afghanistan, will explain the approaches of the key players involved. The author would assume that despite the fact that domestic players in Afghanistan have reached to necessity of negotiation, diverse and conflicting approaches of other actors play an important role to halt these talks.
خلاصه ماشینی:
"زمانی که اوباما در راهبرد خود برای افغانستان و پاکستان،بحث خروج نیروهای خارجی را اعلام کرد،تمام بازیگران داخلی و خارجی عرصه افغانستان همانند طالبان، دولت افغانستان،پاکستان،هند،روسیه و چین به دنبال تمهیداتی بودند تا نقش خود را در افغانستان و مذاکرات صلح این کشور افزایش دهند و از برآیندهای آن در دوره افغانستان پس از آمریکا منتفع گردند.
بسیاری از اعضای دولت کابل معتقدند که در صورت توافق با نیروهای شورشی، کمکهای خارجی قطع میشود و برخی دیگر از اعضای دولت،اقدام کرزای در مذاکرات صلح با نیروهای شورشی را مانع از دستیابی خود به پستهای عالی میدانند زیرا در این شرایط زمینه برای افراد دیگری که احتمالا از اعضای سابق طالبان میباشند فراهم میگردد،اما دوره ریاست جمهوری آقای کرزای در سال 2014 به پایان میرسد و در همین سال نیروهای خارجی قرار است افغانستان را ترک کنند.
وی با اشاره به این که یک دهه پیش روسیه به همراه سایر اعضای شورای امنیت سازمان ملل مداخله نیروهای بینالمللی برای مقابله با تهدیدات تروریستی افغانستان را تصویب کرد،گفت:مسکو همچنان به حمایت خود از عملیات ایساف در افغانستان ادامه میدهد اما میخواهد نتایج این اقدام را مشاهده کند"آوستیسان معتقد است:"پس از این که گزارشات مبنی بر پایان عملیات نظامی در افغانستان که تا سال 2014 همچنان ادامه خواهد داشت،به شورای امنیت رسید،جامعه بینالمللی باید این کشور را ترک کند؛اما اگر اوضاع اینگونه نبود و هنوز حضور تعدادی از نیروهای نظامی در این کشور لازم بود در آن صورت ما باید اطلاع دقیقی از اقدامات سربازان و پایگاههای نظامی که قرار است در افغانستان بمانند در اختیار داشته باشیم" (Farmer,2011) ."