خلاصة:
مثنوی مولانا در آن سوی مرزهای زبان و فرهنگ فارسی بازتابی گسترده داشته و مخاطبان بسیاری را شیفتۀ خود ساخته است. این اثر فاخر در میان کشورهای عربی نیز از توجه ویژهای برخوردار بوده است. ادبای عرب -در قالبهای نظم و نثر- به ترجمه و شرح این شاهکار ادبی- عرفانی پرداختهاند که در این میان، ترجمههای منظوم دو شاعر معاصر عراقی، عبدالعزیز جواهری و محمد جمال هاشمی در معرفی مثنوی به مخاطبان عرب نقشی برجسته ایفا کرده است. آشنایی این دو مترجم با چارچوب اندیشه سراینده مثنوی و قرابت فرهنگی دو زبان، فضای روحانی اشعار را در تعریب این اثر نمایان میسازد. در مقالۀ حاضر پس از بیان ویژگیهای این دو ترجمۀ منظوم، برگردان داستان آغازین مثنوی، یعنی «شاه و کنیزک» را با تکیه بر هفت راهبرد ترجمۀ «وینی» و «داربلنه» مورد ارزیابی قرار دادیم. این بررسی بیانگر آن است که تعریب جواهری به دلیل بهرهگیری پربسامد از الگوهای ترجمۀ مستقیم و به طور ویژه ترجمۀ لغوی به متن مبدأ نزدیکتر است. ضمن آنکه وفاداری به متن و رعایت امانت از ویژگیهای مثبت این ترجمه بهشمار میآید. درحالی که در ترجمۀ منظوم هاشمی، ساختارهای نحوی و معنایی زبان مقصد بیشتر جلوه دارد. این مترجم به جای تعریب دقیق ابیات به تصریح معانی ضمنی داستان پرداخته است تا درک داستان برای خوانندۀ زبان دوم آسان شود. در میان راهبردهای هفتگانۀ ترجمه نیز جابهجایی و تعدیل در ترجمۀ هاشمی، فراوانی قابل توجهی نسبت به دیگر مراحل دارد.
Rumi's Masnavi has been widely popular outside the Persian culture, having attracted many an audience. The work has been warmly welcomed in Arabic cultures as well. Arabic literary figures have provided several translations of this literary-mystic masterpiece in prose and poetry, among which the poetic translations of two contemporary Arab poets, Abdul Aziz Jawaheri and Mohammad Jamal Hashemi, have served a key role in introducing Masnavi to the Arab audience. Translators’ familiarity with Rumi’s philosophy and cultural affinity between the source and target cultures have helped reflect the spiritual atmosphere of the poems in Arabic. Having discussed the qualitative characteristics of these translations, the study has investigated the translations of the first story in Rumi’s Masnavi, The King and the Handmaiden, within the procedures provided by Viney and Darbelnet. The results show that Jawaher’s translation is closer to the original, adopting direct translation procedures, particularly ‘literal translation’, more extensively. Faithfulness to the source text is yet another virtue of this translation. Hashemi has provided a translation that mostly reveals the syntactic and pragmatic elements of the target language, explicating many elements to make the text more accessible to the readers in lieu of literal translation. Among the seven procedures studied, transposition and modulation are significantly more prevalent than others.
ملخص الجهاز:
چنان که در ساختار (١) ملاحظه ميشود بخش نخست (ترجمۀ مستقيم ) 1- Comparative Stylistics of French and English بيشتر ناظر بر چگونگي برگردان «واژگان » است و بخـش دوم (ترجمـۀ غيرمسـتقيم يـا ناموازي) بيشتر به سبک و «ساختارهاي نحوي و معنايي» زبان مقصد توجه دارد؛ با اين توضيح که روش نخست شبيه به ترجمۀ تحت اللفظي و روش دوم به سان ترجمـۀ آزاد به شمار ميآيد (ماندي، ١٣٩٤) و به نوعي اگر پيام حاصل از ترجمه در سه مرحلۀ اول ترجمۀ مستقيم ، نامفهوم باشد بايد به روش ترجمۀ ناموازي (غيرمستقيم ) متوسل شد تا معنـايي مناسـب ارائـه شـود (وينـي و داربلنـه ، ١٩٩٥).
تغيير فاعل جمله تغيير فاعل جمله يکي ديگر از بخش هاي راهبرد «جابه جايي» است کـه هاشـمي بـرخلاف جواهري به کرات از آن بهره ميبرد و تنهـا مفهـوم و معنـاي کلـي جمـلات را در ترجمـه خود بيان ميدارد؛ براي نمونه : از خـــــــدا جـــــــوييم توفيـــــــق ادب بـــيادب محـــروم شـــد از لطـــف رب يســـــأل العقـــــل مـــــن الله الأدب فهــــو للخيــــر وللفــــيض ســــبب (هاشمي، ١٩٧٠) يا در تعريب بخش پاياني اين حکايت ، فاعـل «لرزيـدن » در تعريـب هاشـمي بـا کلمـه «رحمن » جايگزين شده است : مـــي بلـــرزد عـــرش از مـــدح شـــقي بــــدگمان گــــردي زمــــدحش متقــــي يغضــب الــرحمن مــن مــدح الشــقي ويســــيء الظــــن فيــــه المتقــــي (همان : ٦٩) اين تبديل ها و جابه جاييها که در تعريب هاشمي ملاحظه ميشود، اغلب به علت نـوع گزينش قالب معنايي است که مترجم انتخاب کرده و سعي دارد محتواي قصـه را در زبـان مقصد بازنمايي کند؛ از همين رو، به اقتضاي قواعد دستوري زبان عربي، سـاختارهاي مـتن مبدأ را در هم شکسته و متناسب با آن ، جابه جاييهاي دستوري را انجام ميدهد.