ملخص الجهاز:
"این تنها راه دست یافتن به تصویری مطمئن و یکپارچه از آن جسم است و غالبا وقتی صحبت از خود جسم باشد شکلاش در این ماندگاری تابان منجر به کشفیاتی میشود!»(نحوهء دیگر عملاش به این ترتیب بود که برای مدتی به کل از شیئی روی برمیگرداند و بدقت در بحر شیئی دیگری فرو میرفت تا بتواند وقتی دوباره به سمت همان شیئی اول برمیگردد به گفتهء خودش«آنطور که هست غافلگیرش کند.
در عوض برای والنتین که از سالها پیش تاکنون در اتریش زندگی میکرد مکانها و بیشتر خلوتهایی وجود داشت که مشتاقانه به آنجا میرفت و بعنوان کشورش(به فرض اینکه از این کلمه استفاده میکرد)برایش همین بس بود و اگر پیش میآمد که مرا همراه خود ببرد،هنگام بازدید من از این محلها میگذاشتم مرضاش به من هم سرایت کند و بخوبی میدیدم که برای تأیید من دستکم در مورد همهء آن چیزهایی که خوشایند اوست چقدر اهمیت قائل میشود.
هربار طبق معمول از پسرم میپرسیدم آیا خوشحال است یا نه با این بسنده میکرد که نگاهی عجیب به من بیاندازد،اما آن لحظه میتوانست بگوید بله،خوشحال است!دیگر حتی لحظهای به آنچه در زیر زمینهای وین میگذشت و ممکن بود از دستش بدهد فکر نمیکرد و در نظرش سفری فوق العاده طولانی در پیش داشت.
او همیشه گم شده بود و حالا این موضوع را میفهمید و من در جیغهایی که کودک خردسالی در باغ بغلی میکشید ضجههای پسر بالغ و دور افتادهام را تا اتاقام در باغ،اینجا روی میزم شنیدم و به خودم گفتم عجب،عجب و بعد گفتم پس که این طور است،سپس متوجه شدم که بین همهء چیزهایی که آنجا بودند آنچه کمتر چیزی از آن میدانستم پسرم بود."