Abstract:
محمود دولت آبادی یکی از داستان نویسان بزرگ ایران است. او با تلاش و جدیت در امر خلاقیت ادبی توانسته است خود را در جامعه ادبی ایران و تا حدی جهان تثبیت کند. دولت آبادی مانند هر نویسنده بزرگ دیگر مراحل رشد و تکامل هنری خود را گام به گام پیموده و از پیچ و خم های دراز دامنی گذشته است. تحت تاثیر گفتمان های متعدد و مدام نوشونده تاریخ معاصر ایران قرار گرفته و آثارش را در واکنش و پاسخ به این گفتمان ها خلق کرده است. در این پژوهش، داستان های بلند او را که به یک اعتبار میان داستان کوتاه و رمان معلق مانده اند، از نگاه تاثیر مستقیم و غیر مستقیم ایدئولوژی و گفتمان های رایج در دهه های چهل و پنجاه هجری بررسی کرده ایم. این آثار به لحاظ زیباشناختی دارای ضعف هایی است، اما نویدبخش نویسنده ای بزرگ هستند که با نگارش کلیدر، جای خالی سلوچ و روزگار سپری شده مردم سالخورده به حقیقت می پیوندد. اما از نظر درونمایه و پرداخت شخصیت های داستانی، دولت آبادی شاید بدون آنکه خود اشرافی بر این امر داشته باشد، در دامنه اثرگذاری ایدئولوژی و گفتمان های روزگار خود قرار می گیرد و مضامینی را به دنیای داستان هایش وارد می کند که با محیط فرهنگی خود چندان سنخیتی ندارند و آدم های او نیز ریشه های خود را از سرزمین فرهنگ بومی کنده اند و غرب پروردگانی هستند که تنها زبان و لباس بومی بر تن کرده اند.
One of the greatest Iranian novelists is Mahmoud Dowlatabadi، who is celebrated enough in the literary society of Iran and to some extent in the world due to his creative works. He has also gone forward in his works step by step، like every other author. In fact، he has been affected by various and continually renovating discourses of contemporary history of Iran in such a manner that a part of his works has been written in response to theses discourses. In this research، the direct and indirect impacts of ideology and common discourses on Dowlatabadi’s novelettes in 40th and 50th decades are studied in terms of their being between novel and short story. These works were promising with a great author regarding to the writing of Kelidar، Missing Soluch، Bygone Days of the Elderly، although they might have a range of weak points as well. Furthermore، in choosing the themes and the characters which he has created and developed through his novelette، he may have been influenced by the ideology and discourses of his own time without being conscious. Finally، the topics used in his novelettes as well as the characters are not in harmony with their roots and their local culture، that is، they are not created for the referred culture and the characters just speak in Persian and wear local cloths without having any other common root with the country they live.
Machine summary:
اما از نظر درونمایه و پرداخت شخصیت های داستانی ، دولت آبادی شاید بدون آنکه خـود اشـرافی بـر ایـن امـر داشته باشد، در دامنه اثرگذاری ایدئولوژی و گفتمانهـای روزگـار خـود قـرار مـی گیـرد و مضامینی را به دنیای داستانهایش وارد مـی کنـد کـه بـا محـیط فرهنگـی خـود چنـدان سنخیتی ندارند و آدمهای او نیز ریشه های خود را از سرزمین فرهنـگ بـومی کنـدهانـد و غرب پروردگانی هستند که تنها زبان و لباس بومی بر تن کردهاند.
com@Ghodrat٥٥ مقدمه چیزی که باعث می شود در پارهای از نحله های نقـد ادبـی پـای مبـاحثی ماننـد ایـدئولوژی و گفتمان به میان کشیده شود، این پرسش های اساسی است که «متن »، «نویسنده » و «خواننده» چه مناسبات و تعاملاتی با «زمان و موقعیت فرهنگی » خود دارند؟ آیا اثر تنها از ذوق و قریحه خلاقانه نویسنده ناشی می شود؟ یا اینکه اقتضائات فرهنگی و به تعبیر درست تر، «نیـاز زمانـه » نویسـنده را به آفرینش اثر خاصی وادار می کند؟ همچنین ، تا چه اندازه حال و هوای حـاکم بـر یـک عصـر در نحوه تلقی و فهم خوانندگان از یک متن ، اثرگذار است ؟ این رویکردها، از اواسط قرن نوزدهم و بـا پرسش هایی که مـادام دوسـتال، هیپولیـت تـن ، و فلافسـه ای ماننـد هگـل ، مـارکس و دورکـیم جامعه شناس مطرح کرده بودند، آغاز و در قرن بیستم ، به ویژه در مکاتب چپ گرای مارکسیسـتی با حدت زیادی پی گرفته شد؛ به گونه ای که جورج لوکاچ بـا بهـره گـرفتن از آرای هگـل ، نظریـه «تاریخی بودن مقولات زیباشناختی » را ارائه کرد و اثر ادبی و نویسنده خاص را به یـک مرحلـه از تاریخ اجتماعی مربوط دانست (ر.