Abstract:
در تبیین پیدایش جهان ممکن بعضی از متکلمان ، افزون بـر پیشـینه عـدم زمـانی ، برای موجودات اصل علیت را نیز انکار کرده و ارتباط واجب و ممکن و یـا خـالق و مخلوق را به نحو فاعل ایجادی تفسیر کرده اند. در برابر، بسیاری از فیلسوفان معتقد به پیشینه وجودی برای موجودات اند و بر اصل علیت و ارتباط ایجاد ایجـابی تاکیـد دارند و برخی از آنان در تقریر و تبیـین ارتبـاط ایجـاد ایجـابی ، سـنخیت را امـری ضروری دانسته اند. از این رو در تفسیر ارتباط جهان ممکن با خالق و آفریـدگار، بـه طور عام سه دیدگاه بینونت ، عینیت و سنخیت ارائه شده است . این نوشـتار، نظریـه ضرورت سنخیت در اصل علیت در فلسفه اسلامی را بررسی می کنـد؛ بـدین ترتیب که پس از تحلیل و تبیـین مسـئله ، نقـدهای وارد شـده بـه آن را بررسـی کـرده و سرانجام سنخیت را بر مبنای وجودشناسی فلسفی ، به عنـوان امـری بـدیهی طـرح می کند.
Machine summary:
(طباطبایی ، ١٤١٧، ص١٢٥) اگر سنخیت بین علـت و معلـول لازم نباشـد در ایـن صـورت صـدور هـر معلـولی از علـتش بدون مخصص و مـرجح خواهـد بـود و ایـن خـود نـافی اصـل علیـت اسـت ، زیـرا اگـر صـدور معلول از یـک علـت ماننـد «الـف » وابسـته بـه وجـود هـیچ سـنخیتی نباشـد، در ایـن صـورت هرگونــه معلــول قابلیــت صــدور از «الــف » را خواهــد داشــت ، خــواه بــا ایــن علــت ســنخیتی داشته باشد و خواه سنخیتی نداشته باشـد، امـا اگـر از علـت ، معلـول خاصـی صـادر شـود جـای این پرسش هست ، که گفتـه شـود چـرا ایـن معلـول خـاص از ایـن علـت پدیـد آمـده ؟ اگـر در جواب گفته شود به سـبب خصوصـیتی کـه بـین ایـن علـت و معلـول اسـت ، معلـول خـاص از علت به وجـود آمـده ، ایـن خـود اعتـراف بـه اصـل سـنخیت اسـت ، ولـی اگـر در جـواب گفتـه شود هیچ خصوصیتی بین علت و معلـول نبـوده ، در ایـن جـواب تـرجیح بلامـرجح مـی آیـد کـه محال است ، زیرا اگر بنـا باشـد بـرای تـرجیح یکـی از دو امـر ممکـن الوقـوع نیـاز بـه مرجحـی نباشد، تحقق ممکنـات هـم کـه وجـود و عدمشـان هـر دو جـایز و ممکـن اسـت ، نیازمنـد بـه علــت مــرجح نخواهــد بــود و ایــن همــان انکــار اصــل علیــت اســت .
از ایـن رو در پاسـخ بـه نظــر مکتــب تفکیــک مــی گــوییم مقصــود از ســنخیت بــین علــت و معلــول ، تشــابه مــاهوی نیست ، بلکه مراد از سنخیت ، رابطه وجـودی خـاص اسـت کـه هـر علـت بـا معلـول خـود دارد و در مورد خداوند هم ، این گونـه اسـت کـه او علـت هسـتی تمـام موجـودات اسـت ولـی وجـود او نامحــدود اســت (لــیس کمثلــه شــی ) امــا وجــود موجــودات محــدود و همــراه بــا ماهیــت و وجود خاص است و نقص معلول به ماهیت آن برمی گردد که خداوند از آن مبراست .