Abstract:
کسروی در یکی از حساسترین دورههای تاریخ معاصر ایران زیست. او دو جنگ جهانی، انقلاب مشروطه و دورهی دیکتاتوری رضاشاه را تجربه کرد. خمیرمایهی ذهنی و پژوهشیاش نیز وی را به اظهارنظر دربارهی مسائل مختلف و تفکر در موضوعات گوناگون واداشت. آنچه مسلم است، کسروی دوستدار و شیفتهی انقلاب مشروطه و آرمانهای آن بود، اما این انقلاب به سرعت دستخوش استبداد شد. کسروی که هر دو فضا را تجربه کرده بود، در آثار خود به بحث در بارهی آنها پرداخت. یکی از ویژگیهای کسروی ستایش از انقلاب مشروطه و همچنین دفاع از رضاشاه است. به همین دلیل، این پرسش مطرح میشود که چرا و چگونه کسروی از دو پدیدهی متفاوت و متضاد پشتیبانی کرد؟ با عنایت به این که تاکنون نوع نگاه و قضاوت کسروی در بارهی رضاشاه، به صورت مستقل مورد بررسی قرار نگرفته است این مقاله، با استفاده از روش توصیفی ـ تبیینی میکوشد با استناد به آثار کسروی، رویکردهای وی را پیرامون رضاشاه مورد ارزیابی قرار دهد.
Kasravi lived in one the most critical periods of the contemporary history of Iran. He experienced two world wars، Constitutional Reform، the dictatorship of the reign of Reza Shah. His mental and the essence of his research conducted him to comment about various issues and think about diversified topics. It is obvious that Kasravi was a fond of and attached to the Constitutional reform and its ideals. But soon revolution was undermined by tyranny. Kasravi as a figure which has experienced both spheres، discussed them in his works. One of the characteristics of Kasravi is to praise the Constitutional reform and to defend Reza Shah. Thus the question is why and how he supported two contradictory phenomena? Till now Kasravi’s viewpoint and judgement about Reza Shah، has not been studied independently، thus this paper tries to evaluate his approach to Reza Shah according to his works and by applying the descriptive - explanatory method.
Machine summary:
کسرویگرائی اثر یوسف فضائی، علت شناسی انحطاط و عقب ماندگی ایرانیان و مسلمین اثر داریوش رحمانیان، جریانهای اصلی تاریخنگاری دوره پهلوی اثر سیمین فصیحی، و نیز یک رشته مقالات دیگر اشاره ناصح ناطق، (1356)، سخنانی درباره احمد کسروی، مجله راهنمای کتاب، س20، ش12ـ11، ص9؛ کسروی در 1299، به استخدام عدلیه تبریز در آمد اما با کودتای 1299 و تعطیلی موقت عدلیه تبریز رهسپار تهران شد و در وزارت عدلیه کار خود را با عضویت در استیناف تهران و سپس ریاست عدلیه استانها از سرگرفت.
2 کسروی موج زرتشتیگری دورهی رضاشاه را حرکتی سطحی، احساسی و نابخردانه میشمرد، اما در ایدئولوژی رسمی حکومت پهلوی، دین زرتشت به مثابه یک آیین پاک، انسانی، پیشرو و قابل طرح در جامعه خوانده میشد و نشانهی ذوق لطیف، همت والا و طبع ارجمند قومی ایرانی بود، که در عصر تاریکی و بتپرستی بشر، ایرانیان را به پرستش خدای بیهمتا فرامیخواند، اما کسروی برخلاف چنین تفکری، حقیقت اسلام و زردشت را یکی میدانست و به باور او، بهترین پیروان زردشت، آن ایرانیانی بودند که به اسلام گرویدند.
3 با آنکه کسروی در سالهای خفقان رضاشاهی، به نقد اجتماعی و آسیبشناسی رفتار ایرانیان پرداخت و از آرمانهای مشروطه دفاع کرد، اما هرگز گرفتار سیاهچالهای رضاشاه نشد و دولت نسبت به نشستهای خانه کسروی، انتشار کتاب آیین، نقد اروپائیگری، نقد صوفیگری و خراباتیگری و حتی کتابسوزان او، تسامح نشان داد.
توانست اصلاحات خود را ـ که به زعم کسروی در تضاد با منافع این جریان بود ـ را آغاز کند؟ تردیدی نیست که برای اثبات فرضیه کسروی، تنها یک راه وجود دارد و آن پذیرش دست پنهان قدرتهای خارجی و به عبارت دقیقتر، وابستگی کمپانی خیانت به خارج است.