Abstract:
خروج مغول و تهاجم آن ها به سرزمین های دیگر، آخرین تهاجم و مهاجرت اقوام ساکن در آسیای مرکزی است که بر محدوده ی جغرافیایی وسیعی تاثیر گذاشت. مغولان از اقیانوس آرام تا اروپای شرقی و تمام سرزمین چین و ایران تا صحاری شامات را در نور دیدند و در این سرزمین ها حاکمیت یافتند و دولت هایی با ریشه ی مغولی بنیان نهادند. آن چه که در این فتح بزرگ عجیب می نمایاند، عدم فتح هندوستان توسط ایلخانان است. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی و با استناد به منابع دست اول سعی دارد علت عدم تهاجم ایلخانان به هندوستان را بررسی و تحلیل کند. نگارنده بر این باور است که عدم تمایل هولاکوخان به گشودن جبهه ی جدید در شرق ایران، دلیل اصلی انعقاد پیمان با سلاطین هندوستان بوده که دیگر ایلخانان نیز این پیمان را محترم شمردند. در حالی که اولوس جغتای از انعقاد پیمان عدم تجاوز با ملوک هند اجتناب کردند و همواره این سرزمین را آماج حملات خود قرار دادند. همچنین این مقاله به روند توجه اولوس جغتای به هندوستان و فتح این سرزمین توسط بازماندگان چنگیزخانیان اشاره دارد. در این ارتباط به بررسی ارتباط سلاطین هندوستان با ایلخانان و اولوس جغتای پرداخته و چگونگی تعامل آن ها مورد بحث قرار خواهیم داد.
The Mongols’ exit of their own territory and their invasions of other territories were the last attacks and emigration of tribes who were inhabitants of the central Asia. This last exit affected vast geographical areas. Mongols took possession of the lands right from the Pacific Ocean up to Eastern Europe that included whole china، Iran and Syria. They established their government with the Mongolian origin in those countries. What was strange in such a great conquest was that they did not conquer India.
In this study، using descriptive-analytical approach and based on original references، we will discuss the reasons why Mongols did not invade India. The authors believe that Hulagu Khan’s reluctance to open a new frontier and to enlarge the Mongol’s territory in the eastern parts of Iran was mainly due to the treaty that he signed with Indian kings. Other Ilkhanate governors also respected and accepted this treaty، while Chaghatai s Ulus neglected it and repeatedly invaded India. Also، this paper emphasizes on the trend of the inclination of Chaghatai’s Ulus towards India and the conquest of this land by Chengiz Khan’s successors. In this connection، we discuss the relationship of the Indian kings with the Ilkhanate and Chaghatai s Ulus as well as the mode of their mutual interactions.
Machine summary:
"(بناکتي ، ١٣٤٨ :٣٧٠ ) پس از جنگ سند،چنگيز خان به دو فرزند خود جغتاي و اوگتاي دستور داد تا حدود مکران و هـندوستان پيش روندو ولايات آن جا را به وجهـي ويران کنند که اگر سلطان جلال الدين بازگشت ،اصلا وسيله اي براي معشيت و اسباب کار خود فراهـم نکند.
همزمان با اين حوادث سلطان علاءالدين مسعود حاکم هـندوستان لشکري به طرف قلعه اوچه فرستادو مغولان به ناچار دست از محاصره برداشته و عقب نشيني کردند.
با ايجاد صلح و ثبات در مرزهاي هندوستان و ايلخانان در زمان سلطان غياث الدين بلبن و به دليل امنيتي که دردهـلي و هـندوستان بر قرار شده بود، علاوه بر اين که عده ي زيادي از شعراو نويسندگان ايراني به هـند مراجعت کردند، تعدادي از شاهـزادگان و پادشاهـان که از لشکر مغول شکست خورده بودند،به دربار او پناه آوردند که از اين ميان ،دو نفر از اولاد خلفاي عباسي نيز بودند.
(السيهرندي، ١٣٨٢: ٥١-٤٣)از اين دوره شاهد حمله اولوس جغتاي به مرزهاي هندوستان هستيم که در سال هاي مختلف به شهرهاي لاهورو ملتان و حتي دهلي هجوم مي آوردند؛ اما روابط ايلخانان باحاکمان هندوستان همچنان حسنه بود.
سلطان علاءالدين لشکري بالغ بر چهارصدو هفتادو پنج هزار سواررا سازماندهي کرده و در حدود چهارصد فيل را در اختيار داشت (فضل الله شيرازي ، ١٣٤٦ : ٢٩٦ )و افزون براين که حوزه ياقتدار خود را در هندوستان گسترش داد؛ با صلابتي تمام حملات اولوس جغتاي را دفع کردو عده ي زيادي از مغولان را به قتل رساند.
(هندوشاه ، بي تا :٧١) در دوران حاکميت سلطان غياث الدين ،پاي مغولان اولوس جغتاي به مرزهاي هندوستان باز شد.