Abstract:
تقیالدّین کاشانی(۰۳۴/۱۰۳۳-۹۴۲(ق)» ملقب به میرتذکره نویسندة صاحبنظر و پرکار عهد صفوی و
مولف تذکرة نامی خلاصه الاشعار و ۰۱۶-۹۷۵ ق) است. وی برخلاف دیگر تذکرهنویسان,؛
در آثارش شرحی مستقل از احوال خود بیان نکزده او جز گویههایی پراکنده, اطّلاع چندانی از وضعیّت و
احوال خود در خلاصةالاشعار و دیگر آثار به جای ماندهاش به دست نداده است؛ از این رو نامههای
بازیافتة این نویسنده سختکوش و مهجور عهد صفوی که به برخی دوستان» سلاطین و صاحبان
مناصب نوشته است زوایای تاریکی از زندگی او را روشن میکند که بیان شرح احوال تقی کاشی و تبیین
ویژگیهای نثر دور صفوی بهخصوص در حوزه نامهنگاری» اهمیّت ویژهای دارد؛ از این رو در این پژوهش
ضمن تصحیح این نامههاء به بررسی ویژگیها و مطالب آنها میپردازیم.
.
Machine summary:
دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، ج١٦، مقاله شماره ٦٠٣٩) در جواب محبت نامۀ یکی از محبوبان جانی نوشته شده است : لله الحمد و المنۀ که بـه تأییـد مهین منان ، دیدٔە گریان محروم مانده از طلعت دیدار دوستان به دیـدن مکتـوب محبـت اسـلوب حضرت سیادت و نقابت پناه عزت و معالی دستگاه محبت و مـودتآگـاه شـفقت و عطوفـت انتبـاه نتیجۀالسادات العظام فی الآفاق و زبدة النجباء و النقباء بلارث و الاسـتحقاق ، کمـالا للسـیادة و النقابۀ و العزة و المکرمۀ و المحبۀ و المودة و الشفقۀ و العطوفۀ و الاقبال ، میرزا شاه تقیـا، مـلاذا لا زال ظلال سیادته و عطوفته مبسوطه علی مفارق المحبین و الطالبین الی یوم الـدین ؛ کـه تـا مزد عزیزان و یاران و دوستان اینجانب در موضع خشک رود نموده و در ضـمن آن، ایـن کمینـۀ کم بضاعت را به قلم مشکین رقم یاد فرموده، روشن گردید و دل محنت کشیدٔە الم فراق دیـده از دانستن اندک التفاتی که از مضمون آن مفهوم میگشت ، فیالجملـه اطمینـانی حاصـل گردانیـد، شرر شعلۀ آتش فراق جهانسوز که به آسمان رسیده بود، از رشحات خامۀ گوهربـاران نـور دیـده ، انطفا گرفت و اشتعال نایرٔە اشتیاق که از درون ناله خیز، هر زمان به جانب بیرون زبانـه مـی زد، از قطرات عام کلک درر، نثار آن سرور سیمینه که قطره [ای] از آن به این بیمقدار مترشـح گشـته ، تسکین پذیرفت و چون اشتیاق ، به دریافـت ملاقـات ، بـی غایـت اسـت و چـون آرزو بـه شـرف مجالست بینهایت است ، همیشه ورد زبان این است : هر دم آغوش خود از شوق ز هم باز کـنم مــرغ خــواهم شــوم و ســوی تــو پــرواز کــنم همواره در متخیلۀ آن کـه شـاید سـببی انگیختـه شـود و چنـد روزی خـود را بـه صـحبت کثیرالمسرت آن محبت شعار رساند؛ لیکن موانع و عوایـق لیـل و نهـار و عـدم مسـاعدت بخـت ناسازگار مقدمات این اراده در معرض توقیف میاندازد و اسباب این مدعی دست فراهم نمی دهد.