Abstract:
در این مقاله بیست واژة ترکی که در متن مقالات شمس به کار رفت ه اند، معرّفی و ریشه شناسی شده است
و گامی است کوچک در بخش فقه اللّغه ادبیّات تطبیقی؛ و نیز نشانه و دلیلی است بر تاثیرگذاری زبان و
ادب ترکی بر زبان و ادبیّات فارسی. گمان می رود مطالعه کنندگان آثار عرفانی را نیز مفید باشد
Machine summary:
(شمس تبریزی ، ١٣٨٥: ٧٤) آشی که با آرد و خمیر میپزند (شمس تبریزی ، ١٣٦٩: ٤٠٢/٢) موحد به تبار کلمه اشاره نکرده است ؛ ولی معین بـه ترکـی بـودن آن معتقـد اسـت (معـین ، ١٣٧١: ١٣٧)، سخن نیز همین طور (انـوری ، ١٣٨١: ١٦١٥)؛ هـر چنـد بعضـی بـه اشـتباه آن را فارسی بدانند (علوی ، ١٣٧٥: ١٣٧)؛ کاشغری اتیمولوژی عامیانه ای بـرای آن ذکـر کـرده و آن را مخفف تتماآج (=ما را گرسنه نگاه مدار) دانسته است ، که درست نیست (کاشـغری، ١٣٧٥: ٤٢٩)؛ همان گونه که نظر صاحب فرهنگ نظام – که دهخدا آن را نقل کرده است – درست بـه نظـر نمی رسد.
» (شمس تبریزی ، ١٣٨٥: ٤٠٢/٢) معین این کلمه را ترکی میداند (معین ، ١٣٧١: ١٢٦٦)؛ دهخدا نیز همین طور (دهخدا،١٣٧٧: ٧٩٨٣)؛ املای آن در بهزادی چاریق ضبط شده است (بهزادی، ١٣٨٢: ٤٦٧).
«نوعی نان » (شمس تبریزی ، ١٣٦٩: ٤١٦/٢) معین و سخن به تبار کلمه اشاره نکردهانـد (معـین ، ١٣٧١: ٣٠٥٤ و انـوری ، ١٣٨١: ٥٩١٢)؛ کاشغری کمج ضبط کرده است (کاشغری، ١٣٧٥: ٩١٥) و بهزادی کوماج آورده اسـت بـه معنـی «نانی که از آرد و برنج و یا گندم و شکر پزند» (بهزادی، ١٣٨٢: ٩١٢)؛ دولـت آبـادی نیـز آن را ترکی دانسته ، ولی دربارٔە اتیمولوژی آن اظهار نظر نکرده است ( دولت آبادی، ١٣٨٦: ٢٤٨)؛ هادی آن را کوماج / کوماش ضبط کرده و آن را از ریشۀ «کؤیمک » به معنای سـوختن دانسـته اسـت که واژٔە کؤمور (= زغال ) و کؤیوک (= سوخته ) نیز از این ریشه است : کؤیمج › کؤمج › کومـاج › کوماش (هادی، ١٣٧٩: ٦٨٢).