Abstract:
در این مقاله بر آنیم که با تحلیل بخش کوتاهی از رمان جای خالی سلوچ بر مبنای نظریه تخیل شناسانه ژیلبر دوران، مفهوم زمان را از طریق حوزه عمل نمادها در این رمان بررسی کنیم. نمودهای اضطراب و ترس شخصیت های داستانی و نویسنده، سابقه این نمادها با استفاده از تمثیلی معروف در ادب کلاسیک ایران و شیوه قرار گرفتن این تمثیل در ساختار رمان نیز بررسی می شود. این خوانش نشان می دهد اگرچه رمان پیش رو، رمانی واقع گرایانه است اما خوانش تخیل شناسانه در درک ساختار، شیوه معناسازی و گسترش معنایی متن، سودمند خواهد بود
Machine summary:
تمثیل یاد شده از کلیله و دمنۀ بهرام شاهی، در ادامـۀ توضـیحاتی کـه نویسـنده دربـارة بـیارزش بـودن دنیـا و لذت های آن میدهد، در توصیف آنان که در طلب دنیا هستند بدین قرار است : « آن مرد است که از پیش اشتر مست بگریخت و بضرورت خویشـتن در چـاهی آویخـت و دست در دو شاخ زد که بر بالای آن روئیده بود و پاهاش بر جائی قرار گرفت .
با توجه به توضیحاتی که پیش از این آوردیم ، این روایت تمثیلی ، در روند طبیعی رمان جای خالی سلوچ جای گرفته است و جنبۀ تمثیلی خود را به طور کامل از دست داده است : از آنجا کـه رمان واقع گراست ، شخصیت داستانی برای گذران زندگی و در روند معمول شغل خود، با حادثـۀ نبرد با شتر، گریز و افتادن به چاه مواجه میشود.
روش شناسی ٣ نظریه ای که در این جا قصد داریم به کمک آن ، صحنۀ نبرد عباس با شتر و به چـاه افتـادن او را به مثابۀ تصویری نمادین تحلیل کنیم ، نظریۀ تخیل شناسانۀ ژیلبر دوران در کتاب «ساختار مردم شناسی تخیلات » (Gilbert Durand١٩٩٦) است .
بخار نفس لوک به دم افعی تشبیه شده است که مرگ کـه در هیـات لـوک سیاه سردار ظاهر میشود، با عباس رو به رو میشود این که مـرگ مشـبه و شـتر (لـوک سـیاه سردار) مشبه به قرار گرفته است ، بـر تـأثیر تشـبیه افـزوده ، حضـور مـرگ و تـرس از آن را هـم برجسته تر مینماید.