Abstract:
در این مقاله رویکردهای نظری مختلف درباره نسبت اسلام و دموکراسی مورد
مطالعه واقع شده و در این زمینه سه دیدگاه در قالب پارادایمهای سنتی و نوین
تبیین شده است. پس از آن، رابطه اسلام و دموکراسی از لحاظ تاریخی و دیدگاه
نیروها و گروههای مذهبی فعال در انقلاب اسلامی و رابطه آنها با هر یک از
پارادایمهای نوین و سنتی تبیین گردیده و تحول آنها در مواجهه با شرایط سیاسی
و اجتماعی و تولد پارادایم نوین در درون این مناقشات فکری بررسی شده است.
Machine summary:
"(17) البته از دیدگاه پارادایم نوین، مطالب فوق به مفهوم امکان استخراج اصول دموکراسی از منابع دینی و فقهی نیست و اصولا طرفداران این پارادایم معتقدند هیچ ضرورتی ندارد که حکومتی را براساس اصول مستنبط از کتاب و سنت بنیان نهاد و یا شکل خاصی از حکومت را تنظیم کرد و آن را اسلامی نامید، بلکه مسأله این است که نظام اسلامی نظامی است که با اصول ارزشی اسلام سازگار باشد.
1. رویکرد تاریخی با صرف نظر از نگرشهای سنتی و نوین، این سؤال مطرح میشود که با توجه به این که در درون کتاب و سنت رگههایی از حقوق مردم در قالبهای سنتی بیان شده است، چرا در تاریخ جوامع اسلامی شاهد نقض فزاینده حقوق توده مردم در قالب نظامهای استبدادی و ماهیتا غیردینی هستیم؟ به نظر میرسد دلیل اصلی آن این است که ساختار سیاسی و اجتماعی اهمیت بسیاری در تحقق دموکراسی دارد و حقوق و آزادیهای سیاسی تنها در یک ساخت دموکراتیک، به رغم تأکید همهجانبه بر حقوق مردم در قالب سنتی، امکان پایبندی به آنها وجود ندارد.
در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، تفکر فقهی که غالب بود، در قالب پارادایم سنتی بر سازگاری اسلام و دموکراسی تأکید میکرد و به همین دلیل در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برخی از ارزشهای جدید دموکراتیک مورد توجه واقع شده است."