Abstract:
بسیاری از مفاهیم طبیعیات کهن هنوز قابل پژوهش هستند. خلاء یکی از سه رای مطرح (سطح، بعد مجرد، خلاء) در تبیین مکان نزد فلاسفه و متکلمان مسلمان است. خلاء از حیث معنا و وجود، دارای ابهام است. عبارات گوناگون حکما و متکلمان در تعریف خلاء و دلایل هر گروه در وجود یا عدم آن نیازمند ایضاح و داوری است. در این مقال کوشش شده است که این مفهوم از هر دو جهت وضوح یابد و میان خلاء و بعد جوهری تمایز ایجاد گردد.
Most of old (early) natural concepts can still be researchable. The vacuum (void) is one of three significant issues (space، single dimension and vacuum) which determines the place among Muslim philosophers and theologians. The vacuum has ambiguity in meaning and existence (it is unintelligible). There are different philosophers’ and theologians’ discourses in the definition of the vacuum and it is necessary to make clear and justify the reasons in proving or denying the existence or non-existence of it. This paper aims to reveal the concept from the two sides and distinguishes the vacuum from entity dimension.
Machine summary:
"به هر روی نویسنده با اعتماد بر تعداد بیشتری از آرا و تحلیل عقل، چنین میبیند که برای خلأ یک معنا بیشتر وجود ندارد و آن همان فرض وجود ابعاد خالی از هر شاغل است اما در این فرض اگر وجود اجسام را به عنوان منشأ انتزاع، لازم دانستیم، ورای عالم خلأی نیست و اگر وجود اجسام را لازم ندانستیم میتوان همان فضای موهوم و معدوم خارج از عالم را نیز خلأ دانست.
شایان ذکر است که حتی با فرض نویسنده و یک معنا داشتن خلأ نیز استدلال شیخ صحیح است زیرا سخن او آن است که اگر این ابعاد به راستی موجود نیستند و از دو سوی جسم انتزاع میشوند چگونه میتوانند مکان اجسام موجود باشند؟ این اشکال بر قائلان به خلأ وارد است اما بر معتقدان به بعد مجرد وارد نیست زیرا آنان ابعاد را موجود میدانند.
توضیح اینکه نویسنده در آغاز بیان داشت که استدلالهای مبطل سطح را بیان نخواهد کرد زیرا از فرض ابطال سطح، اثبات خلأ لازم نمیآید؛ اما این دلیل چون بر ماورای جهان جسمانی تکیه کرده و برای آنجا فضایی موهوم را اثبات کرده باید ذکر میشد؛ اما پاسخی که بیان شده است نیز با مبانی گذشته قابل پذیرش است.
خواجه نصیر در شرح الاشارات و التنبیهات بر این استدلال اشکال کرده است که حرکت به ذات خود نمیتواند زمانی را استدعا کند زیرا اگر بدون حدی از سرعت و بطء در زمانی ایجاد شود، حرکت دیگری که زمانی بیشتر یا کمتر از آن دارد نیز قابل فرض است."