Abstract:
معنویت های نوظهور پیش از این به عنوان فرقه شناخته می شد و در سال های اخیر با عنوان جنبش مورد بررسی قرار می گیرد. اما جنبش نماینده جامعه مدنی و نیرویی در برابر حاکمیت است. آنچه در جامعه به شکل یک جنبش در می آید، اما فشاری بر حکومت ندارد و افکار و خواسته های عمومی یا بخش واقعی از مردم را نمایندگی نمی کند، نمی تواند یک جنبش واقعی باشد. جنبش هایی را که با حمایت های سرمایه ای سازمانی و رسانه ای سرمایه داران و قدرتمندان جهانی فعال می شوند و چهره ای جهانی پیدا می کنند، بهتر است شبه جنبش نامیده شوند. شبه جنبش ها مکمل دیکتاتوری نقاب دار هستند و با مشارکت آنها نوعی دموکراسی نمایشی را عرضه می کنند. ماهیت حقیقی شبه جنبش ها با بررسی شاخص های وضعیت پسامدرن بهتر درک خواهد شد.
New mysticisms were previously known as sects، but in recent years، they are investigated as movements. But a movement is representative of the civil society and force for ruling. What comes in the form of a movement، but no pressure on the government، and does not represent the real part of the population and public opinions، cannot be a real movement. Movements which are activated whit that support of organizational capital and powerful or capitalist media in the world are better to name as the Pseudo-movement which is something like movement not a real movement. Pseudo-movements are Supplement for masked dictatorships which are offering a dramatic democracy. The true nature of the Pseudo-movements will be understood by investigating the characteristics of the postmodern condition.
Machine summary:
"به این ترتیب در صورتیکه جنبشها را اهرمهای مدنی برای تحمیل ارادۀ مردم بر حکومتها بدانیم، باز این پرسش به میان میآید که آیا میتوان شبهجنبشهای معنوی و سایر به اصطلاح جنبشهای جدید اجتماعی را به راستی جنبش دانست؟ «هفتم، سازمانیافتن و ازدیاد گروههای جنبشاجتماعی جدید بدان سبب است که مجاری عرفی مشارکت در دموکراسیهای غربی دچار بحران مقبولیت شده است.
در حقیقت جنبشهای اجتماعی قابلیت بسیار زیادی دارند که به صورت ابزاری در جهت مدیریت افکار عمومی از سوی نظام امپریالیستی سرمایهداری قرار بگیرند که به نام لیبرال دموکراسی عمل میکند، و در جامعهای بی سر که اقتدار حاکم برآن میکوشد، دیده نشود و نرم و نامحسوس قدرت و نفوذ خود را بکار گیرد، این جنبشها پوشش سرگرم کنندهای برای مردم و فرصت خوبی برای تولید اخبار و اطلاعات جهتدار هستند.
» (گیدنز، 1382: 637) اما اگر این جنبشها ساخته و پرداخته ساختارهای قدرت و مورد حمایت سرمایههای ذینفوذ باشند، آنگاه ارتباط آنها با جامعه مدنی چگونه تحلیل خواهد شد؟ نگارنده معتقد است آنچه امروزه به عنوان جنبشهای نوپدید دینی شناخته میشود، در واقع شبهجنبشهایی است که اهداف و آرمانهای نظام سرمایهداری را تأمین میکند.
سابقۀ این شبهجنبشهای معنوی به قرن نوزدهم بازمیگردد، اما پس از سالها ناموفق بودن شبهجنبشها برای جذب تعداد بیشتر پیروان و تأمین شاخص تعداد در بین شاخصهای ارزشمندی جنبشها، به ایجاد تکثر در جنبشها روی آوردهاند، تا اگر نمیتوانند از دهها و صدها میلیون پیرو سخن بگویند، دستکم از هزاران جنبش سخن به میان آورند و ادعاهای آنها را به عنوان آرمانهای مردمی مطرح کنند و برآوردن این آرمانها و خواستهها را به عنوان اهداف دموکراتیک پیش بکشند."