Abstract:
حکم مجازات سارق بهعنوان یکی از حدود الهی، در آیات 38 و 39 سورۀ مائده مبنی بر قطع دست مرد یا زن سرقتکننده بیان شده است. در این مقاله با استفاده از آرای فقها و نیز دیدگاههای مفسران در شرح آیات بالا، شرایط اجرای حد سرقت با توجه به شروط سارق و مال مورد سرقت تبیین شده است. علاوه بر این امکان سقوط حد سرقت در صورت توبۀ سارق نیز در وجوه مختلف بررسی شده است.در هر مورد علاوه بر آرا و نظرهای فقیهان شیعه، ضمن اشاره به دیدگاههای فقهای اهل سنت، سعی شده است مواضع اشتراک نظر یا تفاوت آرای فریقین در هر مبحث بهطور خلاصه و گویا بیان شود.
The punishment sentence for theif as one of the divine punishments has been expressed in the Quran، chapter At-Tawba، verses 38 and 39 and based on the hand amputation of man or woman theif. In this paper، according to the jurisprudents and interpretators'' opinions in the interpretation of these verses it has been explained the conditions of enforcement of theft punishment considering the conditions of theif and the stolen goods. In addition، it has been surveyed the possibility of deduction of theft punishment if the thief repented. In all the cases it has been tried to be expressed shi''ite and sunni jurisprudents'' various opinions briefly and clearly.
Machine summary:
"در این زمینه دو دسته روایت وجود دارد: دستة اول اطلاق دارند که از جملة آنها روایت معتبر سکونی از امام صادق b است که می فرماید: «لایقطع السارق فی عام السنة ای عام مجاعة » (کلینی ، ١٤٠٧، ج ٧: ٢٣٣)؛ «در سال قحطی دست سارق قطع نمی گردد» و نیز روایاتی کـه طعام بودن مال مسروقه را شرط کرده اند، مانند روایت امام صادق b از پدرش امـام بـاقر b که فرمود: «لایقطع السارق فی عام لسنة مجدبة ای فی المأکول دون غیـره» (حـر عـاملی ، ١٤٠٩، ج ٢٨: ٢٩١)؛ کسـی کـه در سـال قحطـی چیـز خـوردنی را بـدزدد، دسـتش قطـع نمی شود.
حنفی ها و حنابله گفته اند بعد از قطع دست راست و پای چپ سارق، در مرتبة سـوم و چهارم دست و پای سارق قطع نمی شود، بلکه او ضامن مال سرقت شده اسـت و تعزیـر و زندان می شود تا توبه کند و به روایتی استناد می کنند که از حضرت علی b نقل شـده کـه سارقی را نزد ایشان آوردند، دست راستش را قطع کردند و دفعة دوم وقتی همان سـارق را آوردند، پایش را قطع کردند و دفعة سوم که او را آوردند، فرمودند: دست دیگر او را قطـع نمی کنم ، اگر قطع کنم با چه غذا بخورد و با چه چیز مسح کند و اگر پایش را قطع کنم ، بـا چه چیز راه برود، پس حضرت او را با چوب زدند و زندان کردنـد (بیهقـی ، نصـب الریـه ، ج ٣: ٣٧٤، به نقل از زحیلی ، همان، ج ٦: ٩٧)."