Abstract:
در میان مباحث معرفت شناسی معاصر، دو مسئله امکان معرفت و چیستی آن، از جمله مباحث مهم به شمار می آیند. فیلسوفان حکمت متعالیه و فیلسوفان دکارتی، هر دو به امکان معرفت حقیقی اذعان دارند. همچنین آنها معرفت حقیقی را تعریف، و آن را به اقسام متفاوتی تقسیم می کنند. شکاکیت، تقسیم علم به حصولی و حضوری، سخن از تصور و تصدیق و اقسام آن و استفاده ایشان از منطق و به ویژه بحث قیاس و مباحث پیرامون آن، به منزله روش رسیدن به معرفت، از دیگر مباحث مهم در مقایسه معرفت شناسی این دو گروه در باب مسئله امکان و چیستی معرفت است.
Machine summary:
"اکنون پرسش این است که شکاکیت چه نقشی در معرفت شناسی دارد؟ دکارت در تأمل اول از تأملات شش گانه خود در بیان اینکه چرا برای رسیدن به معرفت یقینی باید با شک آغاز کرد چنین پاسخ می گوید: منفعت چنین شک عامی هرچند در آغاز روشن نیست، اما بسیار بزرگ است؛ زیرا ما را از هرگونه پیش داوری نجات می دهد و راه بسیار ساده ای پیش پای ما می گذارد تا ذهن عادت کند که خود را از حواس وارهاند و سرانجام باعث می شود که هرگز نتوانیم در اموری که صحت آنها را یک بار به دست آورده ایم، بار دیگر تردید روا داریم (دکارت، 1369، ص 13).
خلاصه اینکه، شکی که دکارت آن را توصیه، تجویز و بدان عمل کرده است: اولا شکی است عام، بدین معنا که به نحو عام در همه اموری که قابل شک باشد به کار می رود؛ یعنی قابل اطلاق به هر قضیه است که بتوان درباره صدقش شک کرد؛ ثانیا شکی است روشی، بدین معنا که نه به جهت شک کردن، بلکه به منزله مرحله ای مقدماتی برای حصول یقین و نیز برای تمیز حق از باطل، امور یقینی از امور ظنی و امور تردیدناپذیر از امور مشکوک بدان عمل می شود (کاپلستون، 1380، ج 4، ص 110)؛ ثالثا شکی است نظری (فطری)، یعنی مربوط به حوزه اندیشه و تفکر انسان است و نه مورد استفاده در زندگی عملی و امور روزانه؛ رابعا شکی است موقت، یعنی نه فقط بدان معنا که مرحله ای مقدماتی برای حصول یقین باشد، بلکه همچنین بدین معناست که غرض دکارت ضرورتا تبدیل قضایایی که قبلا مورد اعتقاد وی بوده است، به قضایای جدید نیست؛ زیرا ممکن است بعدا معلوم شود که یک یا چند قضیه ای که قبلا فقط ظنی بودند و مثلا بر مبنای حجیت مؤلفان و معلمان گذشته، مورد قبول واقع می شدند بنا به جهات عقلی صرف ضروری الصدق باشند (همان، ص 110ـ111)."