Abstract:
دربارة نظریه معرفت توماس میتوان گفت در برخی موارد مستقیما متاثر از نظریه معرفت ابنسیناست؛ اما باید توجه داشت که نظام شناختشناسی این دو در برخی جهات اساسی بویژه در موضوع عقل فعال و فعلیت یافتن صورت معقول در نفس انسان با یکدیگر متفاوت است. نوشتار حاضر تلاش میکند ضمن گردآوری و برشمردن آثار آراء ابنسینا بر نظریه معرفت توماس، نقطه تفاوت مهم نظریات این دو را در زمینه وجود عقل فعال و صورت معقول برجسته کرده و آشکار سازد که چرا توماس به فرض وجود عقل فعال نیاز نمیبیند و تبعات نبود آن در نظام فلسفی وی چیست. درحالی که در شناختشناسی ابنسینا همة معرفت بشر به وجود عقل فعال وابسته است. بسیاری از پژوهشگران غربی بر این نکته تاکید کردهاند که شناختشناسی ابنرشد با درنظرگرفتن عقل فعال کلی برای نوع بشر، در فلسفه جدید و از دکارت ببعد بارور شد و در نهایت به خودمختاری انسان بلحاظ اخلاقی و معرفتی در تفکر کانت منجر گردید. اما این واقعیت تاریخی کمتر مدنظر بوده که عدم درنظرگرفتن عقل فعال و قائل شدن استقلال برای عقل انسان توسط توماس در دوران جدید بارور شده و در معرفتشناسی و نظامهای فلسفی دکارت ببعد بمنصة ظهور رسیده است. میتوان گفت نقش و تاثیر تاریخی وی در این زمینه کمتر از ابنرشد نبوده و چه بسا شناختشناسی او به شناختشناسیهای فلسفه جدید از این لحاظ بسیار نزدیکتر و همسوتر است. اما در جریانهای غالب فلسفه اسلامی، مسیر دیگری طی میشود که بنابه آن، عقل انسان همواره متکی به واسطهیی الهی برای شناخت عالم است. براستی برداشت ابنسینا و توماس از علمالنفس ارسطو در دو مسیر جداگانه تا به امروز پیش رفته است.
Machine summary:
هرچند هر دو فیلسوف در مباحث شناخت متأثر از ارسطو هستند و اساس مباحث آنها در این زمینه برگرفته از ارسطو و در واقع تفسیر و شرح و بسط آراء وی است، اما در تحلیل نهایی میتوان گفت ابنسینا به عقل فعال برای تبیین تکوین معقولات در عقل انسان متوسل میشود که باز باید گفت رنگ و لعابی نوافلاطونی و ایرانی ـ اسلامی دارد، ولی توماس با وفاداری به ارسطو، معرفت انسان را مستقل از هرگونه عامل بیرونی تبیین میکند.
( 225 ) در آنجا نیز به عقل فعال و نقش وجودی آن در تکوین معرفت حقیقی یا همان صورت معقول پرداخته و رابطة نفس و بدن در شناخت و تکوین صورت معقول را توضیح داده است؛( 226 ) همة مراحل تکوین صورت معقول فقط و فقط صورت معقول بالقوه را ایجاد میکند و برای فعلیت یافتن و تحققش به عاملی بیرونی نیاز است.
اختلاف بنیادین شناختشناسی ابنسینا و توماس در باب عقل فعال توماس دو قوه «عقل فاعل» 1 و «عقل منفعل» 2 نفس ارسطویی را واحد میداند و این نظر ابنرشد و طرفدارانش از جمله سیرژ دو برابان را قبول ندارد که عقل منفعل در انسانهای مختلف مخصوص خود آنها و فردی، اما عقل فاعل، یکی و متعلق به نوع بشر است؛ زیرا به این ترتیب اولا، عقل منفعل صورتی مادی میشود در حالی که اینچنین نیست، چرا که عقل، صورت یا جوهری اساسا مفارق از ماده و مانند عقل فرشتگان، روحانی است.