Abstract:
نقد و بررسی سنتهای شعری از بهترین راهها و زمینههایی است که در جهت شناخت و معرفی سبک عمومی یا شخصی شاعران، مفید و راهگشا تواند بود. سنتهایی که عموما از دورهای به دوره دیگر منتقل میشود و همواره یکی از ارکان عمده در شاعری و هنرورزی بزرگان ادب بوده است. این سنتها بهویژه در حوزه بلاغت، سبکشناسی و نقد ادبی بسیار چشمگیرتر هستند.تخلص یکی از همین سنتهای شعری است که بسیار مورد توجه شاعران در دورههای مختلف بوده و گاه زمینه هنرورزی و عرصه ظهور شگردهای شاعرانه گشته است. در این مقاله ضمن اشاره به برخی ویژگیهای سبکی امیر هوشنگ ابتهاج در حوزه غزل معاصر، به بررسی تخلص وی یعنی «سایه» پرداخته شده است. چگونگی کاربرد این تخلص در غزلها و تناسبهای شاعرانهای که ابتهاج با این نام شعری زیبا به وجود آورده، ویژگی سبکی منحصربهفردی به غزل او داده است.
Machine summary:
"تخلص در شعر بزرگان غالبا عرصه بیان مفاخرات شاعرانه است، چنان که در اشعار خاقانی و غزل حافظ هم به خوبی دیده میشود: «من به بغداد و همه آفاق خاقانی طلب نام خاقانی طراز فخر خاقان آمده»(خاقانی، 1373: 373) «کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند»(حافظ، 1373: 134) «حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت»(همان: 98) «این نکته که تقریبا تمام اشارات و مفاخرات شاعران به صفات شعرشان در بیت یا بیتهای پایانی یعنی بیت تخلص آمده است، خود نشان دیگری از خودآگاهی آنهاست.
در موارد دیگر نیز این تناسبها دیده میشود: «خوشا به پای تو سر سودنم چو شاهد مهتاب ولی تو سایه برانی ز خود که سرو روانی»(همان: 42) «به ناز سر مکش از من که سایه توام ای سرو چو شاخ گل بنشین تا به سایه تو نشینم»(همان: 50) «سایه چون باد صبا خسته سرگردانم تا به سر سایه آن سرو سرافرازم نیست»(همان: 66) «خون هزار سرو دلاور به خاک ریخت ای سایه هایهای لب جویبار کو»(همان: 86) ب -3-2) سایه و درخت: تناسب "سایه" با "درخت"، "تبر" و "بر" به خوبی در بیت زیر مشهود است اما ایهام تناسبی که بین "سایه" (تخلص شاعر) و سایه درخت دیده میشود درخور توجه است."