Abstract:
تخیل اصیل، دنیایی نو و دیگرگون برابر دیدگان سخنور ترسیم می کند؛ او ناگزیر است برای
هستی بخشیدن به این دنیا، از اسامی و هنجارهای عادی زبان دوری جوید و خود اسم های
تازه ای برای نام گذاری آن بیافریند. او همواره از این امکان برخوردار نیست که دست به خلق و
ساختن واژه های بسیط بزند؛ بنابراین برای بیان مفاهیم و نویافته های خود از واژه های ساده
زبان بهره می گیرد و ترکیبات تصویری و زبانی تازه ای می سازد تا گنجینه زبانی خود را
گسترش بدهد. یکی از اساسی ترین شیوه های هنری- زبانی برای غنابخشیدن به گنجینه
واژه های یک زبان، تصویرسازی، یعنی آفرینش ترکیبهای کنایی و استعارههای بدیع است.
است؛ » نامتصویرها « مهمترین کارکرد تصویرسازی و اساسا زبان ادبی در این راستا، آفرینش
نامتصویر نقطه مقابل نامهای حقیقیای است که زبان هنجار میسازد. نامتصویر بر اساس
ساختارهای تصویری و زبانی مشخصی آفریده می شود و از گستردگی و بلاغت شگرفی
برخوردار است. عواملی مهمی چون غنابخشیدن به گنجینه واژه های زبان، بهرههای فرهنگی،
رفع برخی از دشواریهای متون ادبی و کمک به تحلیل شایسته شخصیّت هنرور، بایسته
می سازد که فرهنگ نام تصویرهای ادب پارسی نگاشته شود. این جستار ضمن تاملی در
هستی شناسی نام تصویر به تبیین وجوه بایستگی این خدمت فرهنگی می پردازد.
The pure imagination draws a new and different world in front of the eyes of the rhetorician، who has to avoid the ordinary norms of language and create new words to name the world. He does not always have the capability to create new words; so he uses the simple ordinary words to deliver his newly found concepts. He also makes imaginary and word structures to expand his lingual treasury. One of the main lingual-artistic ways to enrich the word complex of a language is image-making which means creating exquisite metaphors. The most important function of image-making and mainly literary language is creating name-images that are the opposite point of the real names made by the normal language. A name-image is created according to certain pictorial and lingual structures and can be greatly extended. It is important for the enrichment of the language، cultural interests، proper analysis of the artist personality، to make a lexicon of name images for the Persian literature. This essay tries to explain necessary aspects of this cultural objective through the images ontology.
Machine summary:
بایستگی نگارش فرهنگ نام تصویرهای ادب پـارسی با بررسی نمونه ای دیوان خاقانی سعید مهدویفر دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ایلام (از ص ١ تا ١٨) تاریخ دریافت : ٩٢/٠٤/٠٢ تاریخ پذیرش : ٩٢/١١/٠١ چکیده تخیل اصیل ، دنیایی نو و دیگرگون برابر دیدگان سخنور ترسیم میکند؛ او ناگزیر است برای هستی بخشیدن به این دنیا، از اسامی و هنجارهای عادی زبان دوری جوید و خود اسم های تازه ای برای نام گذاری آن بیافریند.
عواملی مهمی چون غنابخشیدن به گنجینۀ واژه های زبان ، بهره های فرهنگی، رفع برخی از دشواریهای متون ادبی و کمک به تحلیل شایستۀ شخصیت هنرور، بایسته میسازد که فرهنگ نام تصویرهای ادب پارسی نگاشته شود.
خاقانی در میان شاعران ما از جهت خلق چنین استعاره هایی جایگاه والایی دارد؛ در حقیقت او تجربه های تازه ای دارد که جز با زبان تصویر آن هم تصاویر و استعاره های بدیع قابل بیان نیست : کرده اند از زادة مریخ ، عقرب خانه ای باز مریخ زحل خور در میان افشانده اند (خاقانی شروانی، ١٣٧٤: ١٠٦)٣ «مریخ زحل خور»، استعارة مصرحه و به تعبیر ما نام تصویری بدیع و نوآیین برای آتش است .
مهم ترین کارکرد تصویرسازی و اساسا زبان ادبی در راستای غنابخشیدن به گنجینۀ واژگانی یک زبان ، آفرینش «نام تصویرها» است ؛ نام تصویر تعبیری است که برای آن دسته از اسامی پدیده ها و امور در نظر گرفته ایم که بر اساس روش ها و هنجارهای مختلف از طریق تصویرسازی ساخته میشود؛ نام تصویر، تصویری است که هنرور آن را به جهت نامیدن پدیده ای به کار میبرد.