Abstract:
مارتین هیدگر تحلیل انسان را به منزلة اقدامی تمهیدی برای پرسش از معنای وجود تلقی می کند و به آن «هستی شناسی بنیادین » می گوید. از منظر هیدگر بررسی دقیق پرسش از وجود منوط بـه ایـن است که در وهلة نخست آن کسی را که پرسش های وجودی درمی افکند، یعنی «دازاین » را شـفاف سازیم . هیدگر فیلسوفی وجودی است و بر این باور است که مابعـدالطبیعـه در تمثیـل درخـت شناسـایی دکارت به عنوان ریشة درخت در خاک وجود قوام می گیرد. با این ملاحظه ، بنیاد همة معـارف اعـم از انسانی و طبیعی به هستی و نحوة گشـودگی آن بـر دازایـن بـازمی گـردد و تبیـین خصـائص و مقومات علوم در هر دورة تاریخی منوط به فهم نسبت وجود با آن دوره است . علوم انسانی در هر یک از ادوار و جوامع انسانی در نسبتی مستقیم با فلسفه ها و نظامهای وجودی آن روزگار است . مقاله با رجوع به برخی از آثار هیدگر از جمله کتاب هستی و زمان به این نکته پرداخته اسـت کـه مدنیت و علوم غربی برآمده از باطنی است که تقرب به آن و سپس گذشـت از آن منـوط بـه درک این باطن و واکاوی آن است . با توجه به معیارهایی که هیدگر ارائه می کند، مقاله کوشـش خواهـد کرد شرایط امکان تقرب به علوم انسانی غربی را بررسی کند و چگونگی یک تعامل کارساز و مفید با آن را برای فرهنگ و تمدن سرزمین ما که خود در نسـبت هسـتی شـناختی ویـژهای منشـاء آثـار معرفتی دورانسازی بوده است ، تبیین کند
Machine summary:
در روزگار گشایش عالم همة اجزای آن در ربطی معنادار زندگی آدمی را سرشـار از معنی می سازند و افق هایی که فراروی اگزیستنس انسان گشوده می شود، هر بار امکانی را از بطن شرایط وجودی عالم بر وی آشکار می کند، به گونه ای که وی میان تحقق این امکـان و عالمی که به سبب دیگر امکان ها شکل گرفته است تعارضی نمی یابد و این چنـین اسـت که عالم برآمده از گشایش افق وجود در انسان ، با گستردن سایة معنـی در وجـوه و شـئون مختلف دازاین ، زمینه ها و بسترهایی را به دست می دهد که در آن اجزای تمدن و فرهنـگ ، در تلائمی سازگار هر بار کمال و غنایی تاره را آشکار می کنند.
اکنون این پرسش مطرح است که آیا پرسش از وجود از اولویت انتیک ١ هم دارد؟ [5] اولویت انتیک یعنی اولویت مطابق با وجود ٢ دازاین در مقام متعلق یک هستی شناسـی (متعلق علم بـه موجـود بمـا هـو موجـود) در ایـن اسـت کـه دازایـن خـود یـک ماهیـت هستی شناسانه دارد و دقیقا مراد این است که دازاین از وجود می پرسـد ( :١٩٨٦ ,Heidegger ٢§).
با این ملاحظه اکنون می توان پرسش از هستی را به معنای دقیق تری مطرح کرد: پیش از این گفته شد که دازاین از منظر اونتولوژیک پیوسته حامل معنایی از هستی است و از سوی دیگر به این نکته اشاره شد که دازاین به نحو زمانی قیام ظهوری دارد و از این هـا مـی تـوان نتیجه گرفت که هرگونه فهمی از وجود تنها بر پایة زمان قابل فهم است .