Abstract:
حافظه تاریخی یا حافظه جمعی (خاطره جمعی) در بین آن بخش از مطالعات تاریخ فرهنگی که به اندیشه و روح مشترک مربوط میشود، از مطالعاتی است مغفولمانده. این نوع حافظه در متون تاریخی و ادبی جلوهای روشن دارد و کافی است به طور مثال با مداقه در کاربرد برخی از اسامی و القاب به صورت بندی اندیشه و نوع نگاه مشترک بین یک ملت یا ملتهای جهان رسید. آنچه در فرهنگ ما راجع به اسکندر مطرح است، از این نمونه است. اسکندر در فرهنگ ملت ما و برخی فرهنگهای دیگر، افسانه و گاه اسطورهای بیبدیل است. شاهنامه بهطور مشخص میتواند از این نمود حافظه تاریخی راجع به اسکندر پرده بردارد و پس از آن اسکندرنامه نظامی نیز با پرداختی گستردهتر واجد همین اهمیت است. افزونبراینآثار، متن داستانی دارابنامه نوشتهابوطاهرطرسوسی،داستانپردازقرنششمهجریـقمری نیز، به نوعی، کوششی است برای ایرانیکردن و افسانهساختن از چهره این جهانگشای یونانی. بر این اساس، در متون تاریخی تشبیه عملکرد برخی از پادشاهان ایران به اسکندر را میتوان به صورتی کاملا معنادار ملاحظه کرد.
Historical memory or collective memory، in studies on cultural history and history of ideas، is often neglected. It is sufficient، for example، look at the names and titles to learn of the common view of a nation. This is true about Alexander’s image in our culture. In our culture and some others، Alexander is a myth and sometimes a unique hero. Shahnameh can demonstrate this historical memory well and other than this book، Nezami’s Eskandar nameh is another example. The narrative text called Darab Name، written by Abou Taher Tartusi، the story writer of the sixth century is an attempt to Iranianize the image of this Greek conqueror. Accordingly، in historical texts the image of some Iranian kings have been assimilate dot Alexander and this has a particular meaning.
Machine summary:
"شکل گیری چهرة اسکندر درحافظۀ تاریخی ایرانیان (مروری بر داراب نامۀ طرسوسی ) محمدعلی رنجبر استادیار گروه تاریخ دانشگاه شیراز آمنه ابراهیمی * دانشجوی دکتری رشتۀتاریخ ایران بعد از اسلام دانشگاه شیراز (ازص ٧٩تا٩١) تاریخ دریافت : ٩١/١٠/٢٠، تاریخ پذیرش :٩٢/٠٧/٢٠ چکیده حافظۀ تاریخی یا حافظۀ جمعی (خاطرة جمعی ) در بین آن بخش از مطالعات تاریخ فرهنگی که به اندیشه و روح مشترک مربوط میشود، از مطالعاتی است مغفول مانده .
این نوع حافظه در متون تاریخی و ادبی جلوه ای روشن دارد و کافی است به طور مثال با مداقه در کاربرد برخی از اسامی و القاب به صورت بندی اندیشه و نوع نگاه مشترک بین یک ملت یا ملت های جهان رسید.
این اثر به زعم برخی ، پس ازشاهنامه مفصل ترین اثری است که افسانه های زندگی اسکندر رابازگو می کند (همان ، ص ١١٦).
چنان که ازعنوان داستان نیز روشن است این اثر باید حول محور داستان زندگی داراب دور بزند، اما تنها درجلد اول به سرگذشت داراب وپسرش که اوهم داراب نام دارد،پرداخته شده است ودرهمین مجلد داستان زندگی شگفت و افسانه ای اسکندر آغاز می شود وتاپایان جلد دوم اسکندر درکنار بوراندخت دختر داراب پسر نقش آفرین اصلی صحنه های داستان است .
درواقع پدیداری اثری همچون داراب نامه راپس ازشاهنامه باتوجه به نوع ادبی آن ـکه داستانیست ومورد استفادة اقشار مختلف ـچه به عنوان شنونده وچه درجای خواننده ، می توان مرهمی تلقی کردبرزخم های پیکرة روح وروان ایرانیان که ازپس شکست در برابر اسکندر دچار شده اند."