Abstract:
یکی از کارهای لازم و ضروری که در زمینۀ شاهنامهپژوهی باید انجام گیرد، گردآوری و بررسی ابیات پراکندۀ شاهنامه در متون کهن فارسی است. هدف چنین پژوهشی در وهلۀ نخست، یاری در تصحیح متن شاهنامه است. ازآنجاکه میان تاریخ انجام شاهنامه (400 ق.) تا قدیمترین نسخۀ آن، فلورانس، (614 ق.) بیش از دویست سال فاصلة زمانی وجود دارد و از سدۀ هفتم و هشتم کمتر از ده نسخه وجود دارد، مصحح شاهنامه ناچار است در کار خود، غیر از دستنویسهای کتاب، از هر مأخذ دیگری که به تصحیح این متن یاری رساند، بهره بگیرد. از جملۀ این مآخذ جانبی، ابیات پراکندۀ شاهنامه در متون سدههای ششم تا هشتم است که دستنویسهای کهنی از آنها بر جای مانده است. این نوشتار، کتاب تاجالمآثر را به عنوان یک نمونۀ برجسته از این منابع برگزیده و بر آن است تا ابیات شاهنامه را از این کتاب استخراج و با متن شاهنامه مقابله کند.
Machine summary:
از این تعداد،٣٣بیت با متن مصحح خالقی مطلـق همخـوانی کامـل دارد،کـه مـا بـه دلیـل محدودیت حجم مقاله ، قادر به ذکر آنها نیستیم و تنها به ذکر مصراع نخسـت ایـن ابیـات و جایگاه آنها در تاجالمآثر و شاهنامه بسنده خواهیم کرد: درفشیدن ماه چندان بود (تاجالمآثر a٤١:خالقی ،چهارم ،٦٩٩/٤٥)؛ به زین انـدر آمـد کـه زین را ندید (تاجالمآثر a٧٦:خالقی ،یکم ،١١٥٤/٢٤٣)؛ ز شب روشنایی نجوید کسی (تاجالمآثر b٩٣:خالقی ،دوم ،٢١١٧/٣٤٥)؛ گلابست گویی به جویش روان (تاجالمآثر b١١٧:خـالقی ، دوم ، ٣٠/٥)؛ هرآن کس که بر تخت شاهی نشست (تاجالمآثر b١٤٣:خـالقی ، هفـتم ، ٢٩٢٥/٣٢٥)؛ ز خوی بد آید همه بتری (تاجالمآثر a١٤٤:خالقی ،هفتم ،٢٢٧/٤٨٣)؛ کنـد چـرخ ، منشـور او را سیاه (تاجالمآثر a١٤٥:خالقی ،ششم ،٤٨/١٣٧)؛ ستم نامۀ عزل شـاهان بـود (تـاجالمـآثر a١٤٥: خالقی ،ششم ،٤٩/١٣٧)؛ هرآن کس که پوزش کند بر گناه (تـاجالمـآثر a١٤٥:خـالقی ،ششـم ، ٦٠٧/٢٣٤)؛ تو را نام باید که ماند دراز (تاجالمآثر b١٤٥:خالقی ،سوم ،١٩٩٤/٢٢٦)؛ بد و نیـک ماند ز ما یادگار (تاجالمآثر a١٤٦:خـالقی ، ششـم ، ١٨/٣٥٦)؛ چـو بخشـایش پـاک یـزدان بـود (تاجالمآثر a١٧٥:خالقی ،دوم ،٥٠٥/٢٣٦)؛ هوا گشت چون روی زنگی سیاه (تـاجالمـآثر b١٨٠: خالقی ،سوم ،٢١١٢/٢٣٤)؛ بسی سر جـدا کـرده دارم ز تـن (تـاجالمـآثر a١٨٨:خـالقی ، سـوم ، ١٥٩/٢٠١)؛ سخن ماند از تو همی یادگار (تاجالمآثر a١٩٧:خالقی ،یکم ،٤٨٨/٨٥)؛ بـه هنگـام شادی درختی مکار (تاجالمآثر b٢٠١:خالقی ،دوم ،٢١٩١/٣٥١)؛ نهاد آن بن نیزه را بـر زمـین (تاجالمآثر a٢٠٧:خالقی ،پنجم ،١٠٢٠/٣٧٧)؛ بسان پلنگی که بر پشت گور (تـاجالمـآثر a٢٠٧: خالقی ،پـنجم ، ١٠٢١/٣٧٧)؛ پدیـد آمـد آن خنجـر تابنـاک (تـاجالمـآثر a٢٠٨:خـالقی ، سـوم ، ٢٢٤٦/٢٤٢)؛ ز چشم سنان آتش آمد بـرون (تـاجالمـآثر a٢٠٩:خـالقی ، دوم ،٦٤/٧١)؛ چـپ و راست گفتی که جادو شدست (تاجالمآثر b٢٠١:خالقی ،یکم ،١٢٧/٣٣٧)؛ سـپیده هـم آنگـه ز که بردمید (تاجالمآثر a٢١٧:خالقی ،پنجم ،١٣١٨/٤٠٥)؛ نمایندة شب به روز سپید (تـاجالمـآثر b٢٤٢:خالقی ،یکم ،٤٣٩/١١٧)؛ چمانندة دیـزه هنگـام گـرد (تـاجالمـآثر b٢٤٢:خـالقی ، یکـم ، ٦١٧/٢٠٥)؛ گرایندة تـاج و زریـن کمـر (تـاجالمـآثر b٢٤٢:خـالقی ، یکـم ، ٦١٩/٢٠٥)؛ ز تنـدی پشیمانی آیدت بار (تاجالمآثر b٢٤٤:خـالقی ، سـوم ، ٥١٠/٥٩)؛ پشـیمانی آنگـه نـداردت سـود (تاجالمآثر b٢٤٤:خالقی ،چهارم ،٢٠٨/١٦)؛ تذروان به چنگـال بـاز انـدرون (تـاجالمـآثر b٢٥٩: خالقی ،سوم ،٩٦/٣١٠)؛ به پیش سپاه آوریدند پیل (تاجالمآثر b٢٦٤:خالقی ،پـنجم ، ١٥٧/٥٤١)؛ سواران جنگ از پس و پیل ، پیش (تاجالمآثر b٢٦٤:خـالقی ، پـنجم ، ١٥٨/٥٤١)؛ سـتاره پدیـد آمد از تیره گرد (تاجالمآثر b٢٦٥:خالقی ،چهـارم ، ١٥٣٧/٢٦٩)؛ اگـر پنـد مـا را شـوی کاربنـد (تاجالمآثر b٢٨٣:خالقی ،هفتم ،٤٤٩٠/٤٦٠)؛ ز درنده شیران زمین شد تهی (تـاجالمـآثر a٢٩٠: خالقی ،دوم ،٣٢/١٠٥).