Abstract:
پرسشی که در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت نسبت بین فلسفة حقوق کانت و تلقی او از انسان، به عنوان موجودی جهانوطن است. اگر کانت، حقوق خود را با التفات به انسان جهانوطن تقریر کرده باشد، میتوان فهمی فرااروپایی از فلسفة حقوق وی داشت و فلسفة حقوق کانت واجد انسجام و ظرفیت لازم برای استقرار مدنیت در زیست اجتماعی انسانها بوده و این امر بنیانی برای طرح فلسفی صلح پایدار، در نظام فلسفی کانت خواهد بود. کانت در فلسفة حقوق، از حقوق خصوصی و حقوق عمومی بهتفکیک سخن میگوید. حقوق خصوصی به مالکیت محدود میشود. انسان آزادی مالکیت دارد اما این آزادی در حقوق کانت مطلق نیست. حق عمومی در فلسفة کانت، به سه دستة حق حکومت، حق ملی و حق بینالملل تقسیم میشود. حق خصوصی بستر حق عمومی و در حق عمومی، حق حکومت، بستر حق ملی و حق ملی بستر حق بینالمللی است. بنابراین برای توجیه حق بینالمللی باید از حق خصوصی آغاز کرد. در نتیجة این مراحل است که میتوان درک کرد کانت متأثر از هابز، ضرورت حکومت را در حفاظت از آزادی افراد میداند. پس آزادی فردی حقی طبیعی است که حق حکومت اجتماعی را طبیعی میسازد و بر این اساس، مدنیت در شأن اجتماعی انسانها، قابل تحقق خواهد بود.
Machine summary:
کانت به عنوان یکی از فیلسوفان بزرگ عصر روشنگری ، مـی خواهـد حکومـت و نیـز روابط اجتماعی را عقلانی کند؛ در این خصـوص ، حـق ذاتـی و حـق اکتسـابی را مطـرح می کند و حق ذاتی داشتن آزادی را اساس ایجاد یک حکومـت مـی دانـد؛ چراکـه فقـط بـا وجود یک حکومت و قانون در جامعه ، می توان از هرج و مرج جلوگیری کرد و از حقـوق همة افراد دفاع کرد.
اما تعریفی که کانت در فلسفة حقوق خود دنبال می کند و به موضوع این نوشتار مربوط است نه حقی است که انسان ها نسبت به هم دارند، بلکه حقی است کـه همة انسان ها به علت انسان بودن دارند.
کسانی که اخلاق کانت را جداگانه مطالعه می کنند، همواره در این تردید به سر می برند که آیا این اخلاق در جهان واقعی هم امکان عملی شدن دارد؟ فلسفة حقوق کانـت بلافاصله ما را وارد مباحث مربوط به قانون اساسی و حکومت می کند که مبـاحثی سیاسـی هستند.
جـان فینیس در کتاب قانون طبیعی و حقوق طبیعی می نویسد: با نگریستن به دانش حقوقی مدرن و روش هـای جدیـد علـوم اجتمـاعی مـی فهمـیم کـه نظریه پرداز نمی تواند تعریف و تحلیل نظری از وقایع اجتماعی عرضه کنـد، مگـر ایـن کـه خودش نیز به طور عملی در شکل گیری آن چه درست و آن چه نادرست اسـت مشـارکت داشته است (٣٤ :١٩٨٠ ,Finnis).
اما درنهایت می توانیم بگوییم کانت بـا روسـو بـه نوعی موافق است که انسان فقط در وضع طبیعی به طور حقیقی آزاد است ، اما این آزادی را کافی نمی داند.