Abstract:
علامه طباطبایی با وجود اینکه در مسئله قضای الهی بـر خـلاف رویکـرد فلـسفی رایج ، قضا را تنها منحصر بـه عـالم مجـردات ندانـسته و آن را بـه عـالم مـاده نیـز سرایت داده و گام جدیدی در این زمینه برداشـته و میـان دیـدگاه فلـسفی رایـج و دیــدگاه قــرآن و روایــات ، الفــت و ســازگاری بیــشتری ایجــاد نمــوده اســت ، در وجودشناسی مسئله قدر از این عمومیت دست کشیده و مرتبه قدر را تنها به عـالم ماده نسبت داده است . در این مقاله تـلاش شـده اسـت تـا بـا رویکـرد تفـسیری ، روایی و فلسفی ، دیدگاه ایشان تحلیل و بررسی شود. در پایان این نتیجه بـه دسـت آمده است که قدر نیز مانند قضا در همه مراتب هستی راه دارد و تفاوت میان این
While Allameh Tabatabai contrary to the common philosophical approach has not confined the divine ordinance to immaterial world but he has spread it to the world of matter as well and he has gone a new further step from this perspective and has established a higher compatibility and affection between current philosophical point of view and the perspective of the Quran and Hadith، he has given up this generality in ontology of the issue of determination and attributed it only to the material world. In this article we have tried to study and analyze his view with an interpretative، narrative and philosophical approach. At the end، we reached to this conclusion that the decree as well as destiny happen in degrees of the existence and the difference between the two is only due to of rational consideration. At the end of the article، we have mentioned the consequences of the writer choice as well as the whole conclusion.
Machine summary:
"٣. با وجود اینکه علامه طباطبایی در مسئلۀ قضای الهی دیـدگاه جدیـدی را برگزیـده است و بر خلاف رویکرد فلسفی رایج ، قضا را تنها در عالم مجردات منحصر ندانسته و آن را به عالم ماده نیز سرایت داده و از این منظر گام جدیـدی در ایـن زمینـه برداشـته و میان دیدگاه فلسفی رایج و دیـدگاه قـرآن و روایـات ، الفـت و سـازگاری بیـشتری ایجـاد نموده است ، در وجودشناسی مسئلۀ قدر از این عمومیت دست کـشیده و مرتبـۀ قـدر را تنها به عالم ماده نسبت داده است و حال آنکه بر اسـاس آیـات و روایـات پیـشین ، ایـن نتیجه به دست آمد که قدر نیز مانند قضا به مرتبـۀ خاصـی از جهـان هـستی اختـصاص ندارد، بلکه برای آن نیز باید به نوعی عمومیت بـاور داشـت ؛ یعنـی قـدر را مـی تـوان بـه معنای حد وجودی دانست که لازمۀ ماهیت امکانی موجودات است و در هـر مرتبـه ای از هستی متناسب با آن مرتبه ظهور پیدا می کند؛ چه در مرتبۀ مجردات اعم از مجـردات عقلی و مثالی و چه در مرتبۀ موجودات مادی .
دلایل علامه بر اثبات انحصار قدر در عالم ماده با وجود احاطۀ علمی بسیاری که ایشان نسبت به آیات و روایات داشته است چه چیـزی سبب شده است تا ایشان بر خلاف عموم و اطلاقات قرآنی و روایی دربـارٔە قـدر سـخن بگوید و قدر را تنها به عالم ماده نسبت دهد؟ از بررسی سخنان علامه طباطبایی در آثار گوناگون ایشان ، به طور کلی سـه دلیـل را به صورت اجمالی می توان برای این دیدگاه برشمرد: الف ) آیات : علامه طباطبایی در تفسیر المیزان از ظاهر آیۀ ) وإن من شی ءإلاعندناخزائنـه وما ننزله إلابقدر معلـوم ( (حجر/ ٢١) چنین برداشت می کند که قدر امـری اسـت کـه جـز بـا انزال از خزائن موجود نزد خداوند متعال صورت نمی گیرد، ولی خود خزائن ، محکوم به قدر نیست (طباطبایی ، ١۴١٧: ٩٠/١٩)."