Abstract:
سرزمین دیرپا و گستردۀ آسیای میانه، دیری نپایید که به دست سپاهیان مسلمان گشوده و اسلام، باور مردم آن سامان شد. این گام نهادن آن آیین جدید در آنجا، تنها یک رخداد نظامی نبود؛ باورمندان آسیای میانه به دین اسلام، چونان دیگر مسلمانان در دیگر سرزمینها، کوشیدند بهرۀ شایستۀ خود را هم در برخورداری از آموزههای این دین و هم در پراکندن آن آموزهها و حاملهای آن- قرآن و حدیث- بیابند و بازتاب دهند. همین جاست که با تکیه بر گزارشهای سمعانی، محدث پرکار و خستگیناپذیر اهل سنت در کتاب نامدارش، الانساب، به پدیدۀ شگفتیآور فراوانی محدثان آسیای میانه برمیخوریم. ناگفته پیداست چنین پدیدهای، رخدادی ساده و ریشهدار در یک عامل تکبعدی و برخاسته از بستری دور از پیچیدگی و سادهانگارانه نبوده و زمینهای چندگانه و چندگونه داشته است. ما در این نوشته میکوشیم پدیدۀ فراوانی محدثان آسیای میانه را از منظر کندوکاوهای علم رجال و دوربودن جغرافیایی مردم آن سامان از شهرهای پیشوایان علم حدیث که به کار نقد و پالایش- جرح و تعدیل- راویان میپرداختند، بررسی کنیم و نشان دهیم ناشناخته ماندن محدثان آسیای میانه و در امان بودنشان از تیغ علم رجال که بر خوشچهره ماندنشان نزد تودۀ مسلمانان این سرزمین و رواج روایاتشان در هر کوی و برزن و مسجد و محراب و منبر میانجامید، یکی از خاستگاههای آن فراوانی پیشگفته است.
Machine summary:
ما در این نوشته میکوشیم پدیدٔە فراوانی محدثان آسیای میانه را از منظـر کنـدوکاوهای علـم رجال و دوربودن جغرافیایی مردم آن سامان از شهرهای پیشوایان علم حدیث کـه بـه کـار نقـد و پالایش - جرح و تعدیل - راویان میپرداختند، بررسی کنیم و نشان دهیم ناشناخته ماندن محـدثان آسیای میانه و در امان بودنشان از تیغ علم رجال که بر خوشچهره ماندنشان نزد تـودٔە مسـلمانان این سرزمین و رواج روایاتشان در هر کوی و برزن و مسجد و محراب و منبر میانجامیـد، یکـی از خاستگاههای آن فراوانی پیش گفته است .
ورود اسلام به آسیای میانه در زمان پیامبر اکرمص و ابوبکر، مسلمانان به خراسان نرسیدند و عمر بود که خالد بن ولید را به سرزمین عجم فرستاد تا آن را فتح کند، ولی حتی در زمان خ̂Oفت عثمان نیز کسی به خراسان نرسید تا اینکه که عثمان بن عفان، عبدالله بن عـامر بـن کریـز را بـه خراسان فرستاد.
(رسـتگار، ١٣٨٨ش ، ص٢٤٣) سمعانی؛ الانساب و فراوانی محدثان آسیای میانه عبدالکریم بن محمد بن منصور تمیمی سمعانی مروزی،(زرکلی، بیتا، ج٤، ص ١٧٨) فرزند ابیبکر محمد بن ع̂Oمه مفتـی خراسـان ابـی المظفـر منصـور بـن محمـد بـن عبدالجبار(سمعانی، ١٤٠٨ق ، ج١، ص١٠)، کنیه اش ابوسعد و ابو سعید ملقب به تـاج ا́Oس̂Oم(مدرس تبریزی، ١٣٦٩ش ، ج٣، ص٧٥/ اتابکی، بیتا، ج٥، ص٣٧٥/ رامـین و دیگران، ١٣٨٩ش ، ج١٠، ص١١) و قوامالدین (مدرس تبریزی، همان/ رامین و دیگران ، ١٣٨٩ش ، ج١٠، ص١١) از تبار تمیمینسب هاسـت (ابـن اثیـر جـرزی، ١٤٠٠ق ، ج٢، ص١٣٨/ حاجی خلیفه ، بیتـا، ج١، ص١٨٠/ ذهبـی، ١٤٠٦ق ، ج٢٠، ص٤٥٦) کـه در بیست و یکمین روز از شعبان سال پانصد و شش قمری در شهر مرو(سبکی، بـیتـا، ج٧، ص١٨٥) در خاندانی اهل فضل و دانشمندپرور چشم به جهان گشود.