Abstract:
گیون (2001) چارجوبی جامع را برای بررسی جهتهای ناگذرا عرضه میکند. او این جهتها را به دو دستة عمدتا معناشناختی و عمدتا کاربردشناختی تقسیم میکند و با قرار دادن مجهول در دستة دوم، میکوشد تا با تکیه بر مفهوم «موضوعیت نسبی» و دو معیار سنجش آن، یعنی تداوم پیشرو و فاصلة پسرو، نقش مجهول و شرایط کاربرد آن را تبیین کند. به علاوه، او هفت بافت را که در آنها مجهول به کار میرود، معرفی میکند. در مقالة حاضر، نشان داده میشود که چارچوب تحلیل گیون تا چه حد با دادههای زبان فارسی سازگار است. به علاوه، نشان داده میشود که، علیرغم سکوت گیون در خصوص رابطة بین نقش مجهول و بافتهای هفتگانة کاربرد آن، بین این دو پیوند محکمی وجود دارد. در نهایت، مشخص خواهد شد که چارچوب تحلیل اتخاذ شده چه نکاتی را در مورد مطالعات پیشین زبانشناسان ایرانی در حوزة مجهول روشن خواهد ساخت.
Machine summary:
در این میان ، گیون ١ (٢٠٠١) به عنوان یک نقش گرای سرشناس در کتاب خود به نام «نحو» چارچوبی را برای بررسی جهت های ناگذرا، ازجمله مجهول ، ارائه کرده است .
پس ازآن ، چند مثال ارائه میگردد تا نشان داده شود که میزان موضوعیت کنش گر در جملات مجهول همواره بر اساس دو معیار تداوم پیش رو و فاصلۀ پس رو قابل تبیین نیست و درنهایت ، عوامل شناختی است که میزان موضوعیت را مشخص میکند.
بررسی انطباق جهت معلوم و مجهول در زبان فارسی با چارچوب گیون همان گونه که پیش ازاین گفته شد، تحلیل ارائه شده در مقالۀ حاضر بر اساس صد ساخت معلوم و صد ساخت مجهول که به طور تصادفی از متون ادبی و غیرادبی گردآوری شده اند، صورت گرفته است .
این ارقام نشان میدهد که طبق پیش بینی چارچوب تحلیل ، در ساخت مجهول کنش گر به شدت غیرموضوعی است .
بررسی وقوع مجهول در بافت های پس رو و پیش رو نشان میدهد که در این بافت ها نیز غیرموضوعی بودن کنش گر علت استفاده از ساخت مجهول است و حضور کنش گر به صورت پس رو یا پیش رو و زائد شدن ذکر آن در این میان هیچ نقشی ایفاء نمی کند.
این مثال ها ازاین جهت به عنوان بافت پس رو در نظر گرفته شده اند که کنش گر ابتدا در بندهای قبل از ساخت مجهول آمده است و دیگر حضور آن در بندهای بعدی اهمیتی ندارد.
Grammatical Voice in Cognitive Grammar.