Abstract:
در این پژوهش به بررسی رابطه بین مشارکت اجتماعی و نشاط اجتماعی پرداخته میشود. روش پژوهش از نوع پیمایش و جامعه آماری آن کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل در سال تحصیلی 92-91 هستند که تعداد آنها برابر با 10223 نفر است. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد و 370 نفر دانشجو به شیوه نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه بوده که در مورد متغیر نشاط اجتماعی با پنج بعد از پرسشنامه استاندارد آکسفورد استفاده شده و پرسشنامه مشارکت اجتماعی با سه بعد از نوع پرسشنامه محقق ساخته بوده است. روایی پرسشنامه از طریق اعتبار صوری و محتوایی و پایایی آن نیز از طریق آلفای کرونباخ بهدست آمد. اطلاعات بهدست آمده با استفاده از نرمافزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج تحقیق حاضر نشان میدهد که میزان نشاط اجتماعی در حدّ متوسط به بالا و میزان مشارکت اجتماعی در حدّ متوسط به پایین است. در ابعاد مشارکت اجتماعی روحیه مشارکتی و در ابعاد نشاط اجتماعی بعد رضایت از خود بیشترین میانگین را در بین دانشجویان به خود اختصاص میدهند. میزان نشاط اجتماعی با مشارکت اجتماعی و ابعاد سهگانه آن دارای همبستگی مستقیم معنیدار بود؛ ولی مشارکت و نشاط اجتماعی براساس جنس، وضعیت تاهل دانشجویان معنیدار نبودند. دانشجویان رشتههای علوم انسانی و پزشکی با نشاطتر بوده و دانشجویان فنی در بین دانشجویان مورد مطالعه از کمترین میزان نشاط برخوردار بودند. در نهایت، تحلیل رگرسیون نشان داد که 17 درصد از تغییرات متغیر نشاط اجتماعی از روی ابعاد سهگانه مشارکت اجتماعی قابل تبیین است. همچنین، وجود روحیه مشارکتی بیشترین تاثیر را در میزان نشاط اجتماعی دانشجویان دارا بوده است.
Machine summary:
"امروزه ضرورت و اهمیت مشارکت واقعی دانشجویان در Lyubomirsky Montier تمامی سطوح و جوانب مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برای دستیابی به یک توسعه پویا و کامل بر هیچ اندیشمندی پوشیده نیست؛ چرا که این مشارکت همهجانبه از بیتفاوتی، تکروی و عدم حس تعاون و تحرک و تمایل به تأمین منابع محدود و شخصی در میان اعضای جامعه جلوگیری میکند، نابرابریها را کاهش میدهد، همبستگی و وحدت را تقویت میکند و در نهایت، موجب رضایتمندی و نشاط اجتماعی در جامعه میگردد.
بر این اساس، ارتباط بین فرد و جامعه بر قرار میگردد و برای مثال، طبق خصلت برونگرایی، نوعی احساس مشارکت جویی به لحاظ عینی و ذهنی میتواند وجود داشته باشد و از طریق این خصلت، افراد میتوانند در تعامل با دیگران نوعی احساس مثبت پیدا کرده، در جامعه نیز این احساس مثبت را ایجاد نمایند و در این امر به نوبه خود زمینهساز شادمانی افراد را در جامعه و در نتیجه پیدایش نشاط اجتماعی را فراهم میسازد (چلبی، 1388: 7).
در این راستا به نظر میرسد همان طور که پارسونز مطرح میسازد، نوعی ناهماهنگی بین خردهنظامها و ابعاد مختلف نظام شخصیتی سبب میشود که افراد به جای اینکه برونگرا بوده و در تعاملها و فعالیتهای اجتماعی با دیگران احساس مثبتی را تجربه کنند، با توجه به بالا بودن اعتماد درونگروهی و میزان بالای بیتفاوتی، احساس همبستگی کمتری با هم در جامعه دارند و این بحثی است که دورکیم مطرح میسازد."