Abstract:
از اسباب نگرش صحیح فقه الحدیثانه به روایات و کلمات معصومان:، فهم صحیح از فضای صدور حدیث است؛ چرا که فضای صدور را باید از جمله قراین حالی در متن به شمار آورد که در کنار قراین عقلی و ادبی نقش مهمی در کشف مراد معصوم7 ایفا می کند. کلام 77 نهج البلاغه _ که به حمال ذو وجوه بودن قرآن و نقش بنیادین حدیث در مناظرات اشاره دارد _ از جمله مواردی است که از دو حیث صدوری و معنایی قابل تامل و تحقیق است. نویسنده در جمع بندی گزارش های فضای صدور، قول اسکافی را به واقع نزدیک تر دانسته و بر این اساس، مراد امام را چنین استنباط نموده که قرآن کریم در مقام هست ها و نیست ها، چنین قابلیتی داشته که بر معانی مختلف حمل شود، اما در مقام بایدها و نبایدها مفسر موظف است در سیری روشمند تمامی اصول و قراین روایی و تفسیری را به کار گرفته و وجوه و لایه های معنایی صحیح را کشف نماید.
Machine summary:
نویسنده در جمعبندی گزارشهای فضای صدور، قول اسکافی را به واقع نزدیکتر دانسته و بر این اساس، مراد امام را چنین استنباط نموده که قرآن کریم در مقام هستها و نیستها، چنین قابلیتی داشته که بر معانی مختلف حمل شود، اما در مقام بایدها و نبایدها مفسر موظف است در سیری روشمند تمامی اصول و قراین روایی و تفسیری را به کار گرفته و وجوه و لایههای معنایی صحیح را کشف نماید.
یکی از آن روایات، کلام 77 نهج البلاغه است؛ با این مضمون که امام علی( هنگام فرستادن ابن عباس برای مناظره با خوارج به او توصیه میکند که با قرآن به احتجاج و مناظره نپردازد؛ چرا که قرآن پذیرنده وجوه گوناگون و برخوردار از معانی احتمالی چندگانه است و در ادامه، مناظره با سنت را به عنوان یک راهکار و راهبرد اساسی فرا روی ابن عباس قرار میدهد.
اما از جهت معنایی و فقه الحدیثی میتوان این طور تحلیل کرد که مراد از عبارت «حمال ذو وجوه» در کلام 77 آن است که قرآن کریم در مقام هستها و نیستها، چنین قابلیتی داشته که بر معانی مختلف حمل شود و امکان ارائه قرائتهای گوناگون (اعم از حق و باطل) از متون آن وجود دارد و با توجه به چنین خاصیتی در قرآن و نوع شخصیت احتجاج شوندگان (خوارج)، امام علی( به ابن عباس توصیه میفرماید که با سنت با آنها مناظره و احتجاج نماید؛ چرا که نگاه آسیبشناسانه به فضای صدور کلام 77 و شخصیتشناسی خوارج نشان میدهد که تمامی آنها یکدست نبوده، بلکه برخی مغرضانه و برخی جاهلانه به بحران دامن میزدند.