Abstract:
در سیره معصومان(علیهم السلام)، برای دعوت دشمن به هدایت الهی، ابتدا سعی بر این
بوده است که زمینه گفتوگو فراهم شود و با تخریب دیوار بی اعتمادی بین خود و دشمن،
زمینه توجه آنان به سپاه اسلام و گوش فرادادن به منطق رسای آن فراهم گردد. پس از
این مرحله، باید پیام الهی و کلام حق را به او ابلاغ کرد.
عده ای با شنیدن پیام حق، دست از جنگ و نزاع برداشته، گم شده خود را پیدا می کنند و
با آغوش باز پذیرای اسلام می شوند و در پناه اسلام و اردوگاه مسلمانان بار
می یابند. اما دسته ای دیگر، که نور هدایت در قلبشان نفوذ نکرده و احتیاج به
نورافشانی بیشتر و عمیق تر است، نیازمند نصیحت و دعوت مستقیم و چهره به چهره اند.
معصومان(علیهم السلام) در این مرحله، با دشمنانی که برای ریختن خون آنها اجتماع
کرده بودند سخن می گفتند و با نصایح مشفقانه، آنها را به سرای اسلام و اردوی
خداپرستان دعوت می کردند. عده ای که راه نفوذی به قلبشان باقی مانده بود در این
مرحله، راه حق را یافته، به دامن اسلام وارد می شدند. اما آنها که تمایلی به پذیرش
حق نداشتند و لجاجت و استکبار تمام وجودشان را پر کرده بود، از هدایت الهی محروم
می شدند.
آنچه تمام همت رهبران معصوم اسلام را به خود اختصاص داده، هدایت مردم است و هیچ
متاعی را ارزشمندتر از آن نمی دانند.
Machine summary:
"از سوی دیگر، مسلمانان با مشرکان مکه پیمان صلح «حدیبیه» را امضا کرده بودند و به طور موقت، اقدامات نظامی مشرکان علیه پیامبر و مسلمانان متوقف شده بود و این فرصت، مناسب بود تا حضرت پیام حیات بخش اسلام را به سران ملل و اقوام برساند و آنها را به پذیرش دین جدید دعوت کند; از جمله، فرصت خوبی برای ابلاغ کلام و پیام الهی به یهودیان «خیبر» بود.
5. ابلاغ پیام الهی در فتح مکه در سال هشتم هجری، در ماجرای فتح مکه، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) حکیم بن حزام و بدیل بن ورقاء را، که تازه به حضرت ایمان آورد و بیعت کرده بودند، پیشاپیش سپاه اسلام به مکه فرستادند تا پیام اسلام را به آنها ابلاغ کرده، آنها را به اسلام یا تسلیم دعوت کنند و چون خانه ابوسفیان در بالای مکه و خانه حکیم بن حزام در پایین مکه بود، حضرت اضافه کردند: هر کسی وارد خانه حکیم بن حزام و خانه ابوسفیان شود در امان است و هر کس هم در خانه اش را ببندد و دست از جنگ بردارد در امان است.
نصیحت و دعوت سران کفر و شرک مکه به اسلام سال هشتم هجری در فتح مکه، عباس عموی پیامبر بر حکیم بن حزام و بدیل بن ورقاء وارد شد و به آنها گفت: مسلمان شوید که من به شما امان می دهم تا نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بروید; زیرا می ترسم که بدون امان وی، قطعه قطعه شوید."