Abstract:
عاشق شدن پادشاه بر کنیزک، نخستین داسـتانی اسـت کـه مولانـا آن را حسب حال ما خوانده، و بعد از عشق نامة مثنوی (سی و پـنج بیـت نخسـت ) سروده است ؛ طرح داستان به گونه ای اسـت کـه مولـوی توانسـته پـارهای از اصول عرفانی و عقاید خود را، به مناسبت هایی در ضـمن آن بیـان کنـد جـز آن که در فرجام آن، در دفـاع از کـار پادشـاه و حکـیم در کشـتن زرگـری بی گناه، گرهی در کـارش افتـاده، و نـاگزیر بـرای تاویـل آن بـه اسـتفاده از تمثیل و استناد بر آیات و روایات چنگ زده و با شدت و حدت از آن دفاع کرده است ؛ با این همه ، حالت بهت و حیرت خواننده را از کار حکیم الهـی ترک نمی کند؛ به همین مناسبت نگارنده برآن شد کـه مسـتندات مولـوی را در آن مورد، از دیدگاههـای مختلـف بررسـی کنـد تـا شـاید توفیقـات حـق ـ تعالی ـ دستگیرش شود و راه به جایی ببرد، و یا حداقل طـرح مسـاله خـود انگیزهای گردد بر مثنوی پژوهان، برای تحقیقات بیشتر در این زمینه .
Machine summary:
اين دفاعيات مولانـا را براسـاس دو محوريت موضوعي ، و يک نتيجه گيري مي توان بررسي کرد: يکي آن که کشـتن حکـيم ، زرگر را بر پاية الهام و وحي الهي بوده نه بر پاية هوي و شهوت ، لذا «بدگماني و نبرد» را بايد رها کرد، و ديگر اين که آن حکيم ، مثل حضرت خضر ـ که حلق آن پسر را بريـد ـ صاحب علم لدني و فرستادة حق ـ تعالي ـ و پاک از حرص و هوي بـود لـذا بـه ماننـد او 176 «نيک بدنما» کرده است ؛ و سرانجام نتيجة همة مباحث ايـن اسـت کـه «کـار پاکـان را قياس از خود» نبايد گرفت که همين بيان نتيجـه ، خـود شـامل حکايـت «مـرد بقـال و طوطي » مي شود که الحق و الانصاف مولانا به خوبي و زيبايي هـر چـه تمـام تـر بـا ايـن حکايت از عهدة بيان نتيجة مباحث برآمده اسـت ؛ و گرنـه اگـر جـاي ترديـد هسـت در صحت دو موضوع ذکر شده در قبل است .