Abstract:
حدیثی منسوب به حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام چهار فضیلت را به مثابه فضایل اصلی
برمیشمارد که عبارتاند از: حکمت، شجاعت، عفت و عدالت. این مقاله میکوشد نشان
دهد که این حدیث بیش از آنکه بازگوی فضایل اخلاقی از دیدگاه اسلام باشد، بیانگر
فضایل اخلاقی فرهنگ یونان باستان است. برای این کار، نویسنده به تحلیل مفهوم آرته
(فضیلت) در فرهنگ یونان باستان و فضایل معروف آن فرهنگ پرداخته، با بیان تحول
تاریخی و مفهومی آنها دگرگونی آنها را در فرهنگ اسلامی در میان عالمان اخلاق
پیمیگیرد و با مقایسه آنها با آموزههای اخلاقی قرآن کریم، میکوشد تا کاستیهای این
حدیث را از نظر تعداد، اهمیت و محتوای فضایل اصلی نشان دهد و نتیجه بگیرد که چهبسا
این حدیث از سوی علاقهمندان به اخلاق فضیلتمحور یونانی برساخته شده باشد.
Machine summary:
"برای این کار، نویسنده به تحلیل مفهوم آرته (فضیلت) در فرهنگ یونان باستان و فضایل معروف آن فرهنگ پرداخته، با بیان تحول تاریخی و مفهومی آنها دگرگونی آنها را در فرهنگ اسلامی در میان عالمان اخلاق پیمیگیرد و با مقایسه آنها با آموزههای اخلاقی قرآن کریم، میکوشد تا کاستیهای این حدیث را از نظر تعداد، اهمیت و محتوای فضایل اصلی نشان دهد و نتیجه بگیرد که چهبسا این حدیث از سوی علاقهمندان به اخلاق فضیلتمحور یونانی برساخته شده باشد.
لیکن این تعبیر به دلیل داشتن بار اخلاقی خاص از بازتاباندن آن معنای اصلی ناتوان است، کریسپ به دشواری ترجمه آرته به انگلیسی اشاره میکند، (21) کهن از خطر برابر انگاشتن آرته یونانی با ویرچوی انگلیسی برحذر میدارد (22) و مرحوم لطفی نیز در ترجمه دوره آثار افلاطون، با تأکید بر معنای اصلی آرته، از به کار بردن فضیلت خودداری کرده و به جای آن تعبیر «قابلیت» را برگزیده است.
هنگامی که سقراط از پروتاگوراس، سوفیست نامور یونانی، میپرسد که چرا در هر کاری نظر متخصصان پرسیده میشود، لیکن چون به سیاست و مسائل عمومی میرسیم همه کس خود را صاحبنظر میداند و کسی نیز بر این نگرش خرده نمیگیرد، پاسخ میدهد به دلیل آن است که دو آرته شرم و عدالت در میان انسانها به یکسان تقسیم شده است.
(100) شبستری در گلشن راز نیز از این تأثیر برکنار نماند و اصول اخلاقی را بر اساس همان سنت شرح و تفسیر کرد و چنین سرود: اصول خلق نیک آمد عدالت پس از وی حکمت و عفت شجاعت (101) ملا محمدمهدی نراقی از قوای چهارگانه نفس نام میبرد و قوه وهمیه را نیز بدانها میافزاید و میگوید که اجتماع این چهار قوه در انسان مانند اجتماع پادشاه یا حکیم، سگ، خوک و شیطان در یکجاست."