Abstract:
واقعیت تاریخی جابر بن حیان که در بسیاری از آثار منسوب به او خود را شاگرد امام
صادق(ع) خوانده و اشارههای متعددی به آن امام کرده، از سوی پاول کراوس، بزرگترین
محقق در زمینة کیمیای جابری، به طور کامل زیر سؤال رفته و تناقضهای عدیدة موجود در
این اشارهها و شواهد با استناد به «مجموعة جابری» استخراج و مطرح گردیده است. این
مقاله بر آن است تا با تحلیلی تاریخی و محتوایی به توضیح و تبیین چهار نوع از این
شواهد و اشارات جابر به امام(ع) بپردازد و نظرهای پاول کراوس را در مورد یک مسئله
مهم در تاریخ علم، یعنی مسئله جابری نقد و ارزیابی نماید؛ خاصه آنکه شمار قابل
توجهی از مخطوطات منسوب به جابر هنوز منتشر نشده و به دست محققان نرسیده است و از
این رو، باب گفتوگو دربارة این مسئله همچنان گشوده و جای نظرها و پاسخهای تازه در
این باره خالی است. امید میرود که این مقاله پاسخی به این مسئله باشد.
Machine summary:
"در این صورت، حتی اگر در ورای منظر صرف تاریخی، بعدی فراتاریخی برای آنها قائل شویم، حداکثر میتوان آنها را متعلق به «تاریخ قدسی» دانست که در آن ملاقات با امام در حالت «رؤیا» یا «واقعه»، وسیلهای برای «تبدیل» و «تحقیق» درونی انسان است؛ اما از سوی دیگر، اگر دلایل کراوس خدشهپذیر باشد و اطلاعات موجود در مجموعة جابری جعلی نباشد، جابر به عنوان شاگرد امام جعفر صادق(ع) شناخته میشود و در نتیجه، با توجه به مشخص بودن دوران حیات امام، چارچوب تاریخی زندگانی جابربن حیان نیز مشخص میگردد؛ لذا ما در ادامة مطلب به دستهبندی و تحلیل اشارات جابر به اماممیپردازیم: نحوة توزیع اشارات یکی از ویژگیهای اصلی مجموعة جابری این است که اطلاعات عرضه شده در آن بر اساس اصل تبدید علم (پراکندگی علم) در رسایل مختلف مجموعه پراکنده شده است.
رخ داده است، مگر اینکه بپذیریم وارد کردن امام جعفر صادق(ع) به عنوان استاد در آثار جابر مبتنی بر خیالپردازی ادبی است؛ اما در این صورت، مرز بین واقعیت تاریخی و این خیالپردازی آشکار را در کجا باید ترسیم نمود؟ (همان؛ چهل و هفت و چهل و هشت) به این ترتیب، کراوس ابتدا تبیین هولمیارد را در مورد دوران حیات جابر در قرن دوم هجری که برخاسته از تحلیل و عرضة سنت است، ارائه میکند و سپس در جهت نقد دیدگاه سنتی، موضع خود را در دو جهت شکل میدهد: 1."