Abstract:
چکیده یکی از ابعاد اعجاز قرآن کریم «اعجاز تشریعی» است؛ بدین معنا که احکام شرعی قرآن در ابعاد فردی و اجتماعی ویژگیهایی دارد که هیچ بشری قادر به عرضۀ هماوردی برای آن نیست. هماهنگی قرآن با عقل و فطرت، توجه به تمام جنبههای زندگی فردی و اجتماعی انسانها، مبرا بودن قرآن از هر گونه تناقض، ارائۀ آن توسط فردی درسنخوانده، توافق قوانین قرآن با علم و ... زمینهساز اعجاز تشریعی شده است. مفسران همواره به این بعد از اعجاز توجه کرده و به تبیین آن پرداختهاند. از جملۀ این مفسران رشیدرضا در تفسیر المنار و آیتالله مکارم در تفسیر نمونهاند؛ آنها در تفاسیر خود به مسائل اجتماعی توجه فراوان کرده و تلاش کردهاند تا اعجاز قرآن را در این بعد بیشتر نشان دهند. از این رو، جامعهنگری و برداشتهای اجتماعی از آیات قرآن در تفاسیر المنار و نمونه به شکل گسترده به چشم میخورد. این تحقیق با پژوهش در این تفاسیر نشان داده که، از نظر این مفسران، مهمترین وجه اعجاز قرآن نه اعجاز ادبی، بلکه اعجاز تشریعی است و همۀ معارف الهی، اصول عقاید، احکام عبادات، قوانین، فضایل و آداب و قوانین سیاسی، مدنی و اجتماعی قرآن کریم که با شرایط همۀ زمانها و مکانها سازگار است از والاترین ابعاد اعجاز قرآن است.
Machine summary:
"در این باره ایشان می نویسد: قرآن که در مدت ٢٣ سال بر طبق احتیاجات و نیازمندی های تربیتی مردم در شرایط و ظروف کاملا مختلف نازل شده کتابی است که دربارة موضوعات کاملا متنوع سخن می گوید و مانند کتاب های معمولی که تنها یک بحث اجتماعی ، سیاسی ، فلسفی ، حقوقی یا تاریخی را تعقیب می کند نیست ، بلکه گاهی دربارة توحید و اسرار آفرینش ، و زمانی دربارة احکام و قوانین و آداب و سنن ، وقت دیگر دربارة امت های پیشین و سرگذشت تکان دهندة آنان ، و زمانی دربارة مواعظ و نصایح و عبادات و رابطة بندگان با خدا سخن می گوید و، به گفتة دکتر گوستاولبون ، قرآن کتاب آسمانی مسلمانان منحصر به تعالیم و دستورهای مذهبی تنها نیست ، بلکه دستورهای سیاسی و اجتماعی مسلمانان نیز در آن درج است ؛ کتابی با این مشخصات عادتا ممکن نیست خالی از تضاد و تناقض و نوسان های زیاد باشد، اما هنگامی که می بینیم با تمام این جهات همة آیات آن هماهنگ ، خالی از هرگونه تضاد و اختلاف و ناموزونی است ، به خوبی می توانیم حدس بزنیم که این کتاب زاییدة افکار انسان ها نیست ، بلکه از ناحیة خداوند است ، چنان که خود قرآن این حقیقت را در آیة فوق بیان کرده است (همان : ٤."