Abstract:
ادبیات فارسی به ویژه ادبیات عرفانی ، بـا اندیشـه هـای اشـراقی سـهروردی آمیختگـی فراوان دارد. این آمیزش و تاثر حاصل از آن عمدتا به واسـطه آثـار رمـزی اوسـت کـه آرای فلسفی خود را در این متون به زبان ادبی بیان کـرده اسـت . وی در آثـار خـود از تجارب عرفانی ، گاه به صورت مستقیم و گاه در قالب داستانهایی رمزی سـخن گفتـه است و گاه در قالب ناظری بیرونی به طبقه بندی و نظاممند کردن انواع ایـن تجربیـات پرداخته است . حافظ نیز در مقام شاعری که با میراث ادبی پـیش از خـود همـواره در ارتباط بوده است ، گاه تجارب منحصر به فردی را در قالب غزل ارائه مـی دهـد کـه در مقام مقایسه ، شباهت های چشمگیری با تجربیات سهروردی دارد. در مواجهـه بـا امـر قدسی که در بنیان بی صورت و تعین است ، ایـن ذهـن صـاحب تجربـه اسـت کـه در فرآیند تجربه به آن شکل می بخشـد. مـی تـوان مـدعی شـد کـه آثـار سـهروردی در شکل دهی به ساختار ذهن حافظ برای تعین بخشیدن به این تجارب موثر بوده اسـت . گاه شباهت های این تجارب مربوط به مکان این رویدادهاست که همان عـالم مثـال و هورقلیای مورد نظر سهروردی است و گـاه در کیفیـت تجربـه اسـت کـه بـه صـورت تجربه های دیداری و شنیداری و بویایی پدیدار گشته اند. توصیف تجربه هـا بـه صـورت برق زودگذر یا خورشید نیمه شب ، ملاقات با شـاهد قدسـی و پیـر نـورانی از مـواردی هستند که در ساختار نهایی میان حافظ و سهروردی، شباهت های چشمگیری دارند.
Persian literature and especially mystical literature، is largely mixed with illuminationist thoughts of Sohrevardi (Suhrawardi). This blending and the resulted effect are mainly due to his mysterious works in which he expressed his philosophical ideas in a literary language. In his works، the religious experiences are expressed in different ways: sometimes directly، sometimes in the form of mysterious stories، and sometimes he classifies and systematizes these experiences as an external observer. Hafez as a poet، who has always been connected to the previous literary heritage، sometimes communicates such unique experiences through sonnet which considered being significantly similar to Sohrevardi’s experiences. Facing a holy idea which is indefinable and formless in nature، this is the experiencer’s mind which forms the experience in this process. It can be claimed that Sohrevardi’s works played a role in forming the structure of Hafez’s mind. Sometimes these experiences are similar regarding the location of the events which is Sohrevardi’s “world of ideas” or “hovargheliya”، and sometimes the similarity is in the quality of the experience manifested in the form of visual، auditory and olfactory experiences. The description of experiences as a fleeting lightning or midnight son، meeting the sacred witness (Shahid) and the holy Pir (leader) are some of the common features in Hafez and Sohrevardi’s works.
Machine summary:
مصطفی ملکیان در مقدمه ای که بر کتاب «وحدت وجود» کاکایی نوشته است ، برخـی از اوصاف و خصایص تجربة عرفانی را چنین برمی شمارد: «تجربة عرفانی : الف ) معرفتی ١ است ، یعنـی در طـی آن و از طریـق آن، دربارة عالم واقع یا دربارة واقعیتی خاص، معرفتی کسب می شود کـه ب) از هیچ راه دیگری از جملـه راه حـس یـا عقـل ، قابـل اکتسـاب نیسـت و ج) وصف ناپذیر و غیر قابل انتقال است و هرگـز نمـی توانـد بـه قالـب زبـان یـا شاکله های مفهومی فاهمة آدمـی درآیـد، و چـون خـود ایـن تجربـه و نیـز معرفت حاصل از آن هرگز نمی تواند وصف شود یا قالب مفهـومی بیابـد، د) یگانه کاری که در باب این تجربه و معرفت ناشی از آن می توان کرد، سـعی در استفاده از استعاره، تمثیل ، شطح گویی و صور خیـال شـعری اسـت ، آن هم نه برای ابلاغ چند و چون این تجربه یـا مفـاد معرفتـی آن، بلکـه فقـط برای برانگیختن یا شعله ور کردن استعداد یا شوق این تجربه که به صـورت کامن و نهفته در همة آدمیان است » (کاکایی ، ١٣٨٩: شانزده).
حافظ نیز در بیتی به این امر اشاره کرده است : فـیض روح القــدس ار بـاز مــدد فرمایــد دیگران هم بکنند آنچه مسیحا مـی کـرد (حافظ ، ١٣٦٢: ٢٨٨) این تجربه در کجا روی می دهد؟ چه مشخصاتی دارد و آیا می توان میان تجربـه هـای اشخاص متفاوت پیوندی یافت ؟ میان تجربه های سهروردی و حافظ مشترکاتی دیده می شود کـه بـا عنایـت بـه آنهـا می توان به تأثیرپذیری ساختار ذهـن حـافظ از اندیشـه هـای سـهروردی پـی بـرد.