Abstract:
مرور ادبیات موجود نشان می دهد اقتصاددانان تا قبل از دهه ١٩٧٠ عموما بـر عوامـل اقتصادی به عنوان علت وقوع بی ثباتی های اقتصادی تاکید می کردند. اما از دهه ١٩٧٠ به این سو اقتصاددانان سیاسی سر برآوردند که عامل وقوع این بی ثباتی های اقتصادی را به عوامل غیراقتصادی نسبت می دادند. این دسـته از اقتصـاددانان سیاسـی تـلاش کردند با ارائه نظریـه هـایی ماننـد سـیکل تجـاری سیاسـی ، عوامـل غیراقتصـادی یـا به عبارتی دقیق تر عوامل سیاسی را شناسایی نمایند کـه عامـل بـی ثبـاتی در اقتصـاد کلان بودند. بـه همـین منظـور آنهـا سـیکل هـای تجـاری سیاسـی فرصـت طلبانـه و سیکل های تجاری سیاسی حزبی را ارائه نمودند که اولی انتخابات و دومی جابه جـایی احزاب در قدرت را عامل بی ثباتی های اقتصادی می دانست . این مقاله در تداوم ادبیات مزبور بر گونه های دوگانه سیکل های تجاری سیاسی متمرکز شده، تلاش می کنـد اولا نشان دهد چگونه و براساس چه سازوکاری عوامل سیاسی باعث بی ثبـاتی در اقتصـاد کلان می شوند. ثانیا استدلال می کند سیکل های تجاری سیاسی را باید به علت تاکید بر عوامل سیاسی در توضیح فرایندهای اقتصادی، مصـداق بـارزی از بازگشـت دوبـاره سیاست به اقتصاد دانست که در حدود دو قرن ایدهای منسـوخشـده در نظـر گرفتـه می شد. ثالثا نشان می دهـد کـه ایـن بازگشـت از یـکسـو نقـدی اساسـی بـر داعیـه اقتصاددانان جریان غالب در اقتصاد است کـه از دیربـاز اصـرار بـر جـدایی اقتصـاد از سیاست دارند و از دیگر سو بر اهمیتی تاکید می گذارد که مطالعات میان رشـته ای در دهه های اخیر پیدا کردهاند.
Machine summary:
"اما به تـدریج ایـن مطالعات به کشورهـای در حـال توسـعه نیـز کشـانده شـد و نشـان داد کـه اسـتفاده از سیاست های مالی به جـای سیاسـت هـای پـولی بـرای دسـتکاری در اقتصـاد بـا اهـداف انتخاباتی در کشورهای در حال توسعه حتی شـدیدتر از کشـورهـای توسـعه یافتـه بـوده است ؛ مثلا کروگر و توران نشان دادند که در مقطـع زمـانی سـالهـای ١٩٥٠ تـا ١٩٨٠ استفاده از سیاست های مالی برای دستکاری در اقتصاد ویژگی عمومی اقتصاد ترکیه قبل از انتخابات بوده است (کروگر و توران، ١٩٩٣).
مثلا تا آنجا که بـه گونـه فرصـت طلبانـه سـیکل هـای تجـاری سیاسی مربوط می شود، چنان که بحث شد، این سیکل نوعی تأثیرگذاری متقابـل میـان اقتصاد و سیاست را نمایش می داد؛ چرا که از یکسـو دلایـل سیاسـی یـا انتخابـاتی کـه عامل وقوع سیکل های تجاری بودند مشخص می ساخت کـه سیاسـت بـر اقتصـاد تـأثیر می گذارد و از دیگر سـو، اسـتفاده از اقتصـاد بـرای پیـروزی در انتخابـات نیـز نـاظر بـه تأثیرگذاری اقتصاد بر سیاست بود.
تـا آنجـا کـه بـه سیکل تجاری سیاسی فرصت طلبانه یعنی گونه عمـده و کلاسـیک سـیکل هـای تجـاری سیاسی مربوط می شود، استدلال اصلی این بود که مقامات سیاسی قبـل از انتخابـات بـا ایجاد رونق اقتصادی کاذب یا اعطای مزایای اقتصادی تـلاش مـی کردنـد بـا جلـب نظـر رأیدهندگان، شانس انتخاب مجددشان را افزایش دهند اما بعد از انتخابات سیاست های رکود اقتصـادی را درپـیش مـی گرفتنـد و فراینـد اعطـای مزایـای اقتصـادی را متوقـف می کردند."