Abstract:
مالک اشتر نخعی و اشعث بن قیس کندی دو شخصیت مـوثر در حـوادث دوران خلافـت علی (ع ) بودند که در میان کوفیان ابهت زیادی داشتند؛ امـا نفـوذ آن دو همیشـه یکسـان نبود. جایگاه و نفوذ این دو سردار در حادثه مهم حکمیت به مقابله آنها بـا یکـدیگر منجـر شد. مسئله اصلی در این پژوهش آن است که کاهش یا افزایش نفوذ مالک اشتر و اشـعث در ماجرای حکمیت تحت تاثیر چه عواملی بوده است . بدین منظور این فرضـیه بـه آزمـون گذاشته شده است که «موقعیت و نفوذ دو سردار یمانی تابعی از وضعیت عمومی جامعـه و جو حاکم بر نبرد صفین بوده است ». همچنین ، یافته های پژوهش نشان می دهد که پـیش از ماجرای حکمیت موقعیت مالک اشتر به شکل بارزی موثرتر بود. وی از طریق خطبه هـا، رجزخوانی ها و همچنین عملکردش مجاهدان را برمی انگیخت ؛ اما اشـعث از اواسـط نبـرد صفین با بی میلی با سپاه علی (ع ) همراهی می کرد. با وقـوع جریـان حکمیـت موقعیـت و جایگاه این دو سردار دگرگون شد و مالک منفعل و اشعث همه کاره این واقعه شد. افزایش نفوذ اشعث و هواخواهان وی سبب بازگشت مالک اشتر و یارانش شد و حتـی علـی (ع ) را تهدید به قتل کردند. آنها در جریان حاکمیت در خصوص ذکرکردن یـا نکـردن اصـطلاح «امیرالمومنین » برای علی (ع )، خوش بینی و بدبینی به کل عهدنامه و نیز درباره اطاعت از علی (ع ) با هم اختلاف نظر اساسی داشتند. روش کار در این پژوهش توصـیفی- تحلیلـی است و داده های استنتاج شده از منابع متقدم تاریخی را تبیین می کند.
Machine summary:
این پژوهش در بخش های گوناگون به این پرسش ها پاسخ می دهـد: چـرا بـا وجـود هماهنگی اشتر و اشعث قبل از عهدنامه حکمیت این دو در ماجرای حکمیت مقابل هـم قرار گرفتند و چرا نفـوذ اشـعث در انعقـاد عهدنامـه مـؤثر واقـع شـد و اندیشـه اشـتر جایگاهی در آن لحظه حساس نیافت ؟ تضاد عملکرد این دو سـردار پـس از آن در چـه مسائل و مباحثی مشهود است ؟ دیـدگاه علـی (ع ) دربـاره ایـن دو سـردار در عهدنامـه حکمیت و پس از آن چگونه بود؟ درباره موضوع محل بحث ما تحقیق مسـتقلی انجـام نشده است ؛ ولی مقالاتی پراکنده دربـاره مالـک اشـتر و اشـعث مـی تـوان در تحقیقـات تاریخی یافت .
در ایـن وضعیت ، وقتی در روز هفتم پیکار صفین ، عبدالله بن بدیل بن ورقـاء خزاعـی، یکـی از سرداران شجاع علی (ع )، از پای درآمد معاویه که بر سر جنازه او حاضر شده بود گفت «خدایا مرا بر اشتر نخعی و اشعث کندی نیز پیروز بگردان » (نصـر بـن مـزاحم ، ١٤٠٤: ٢٤٦؛ ابن عبدالبر، ١٤١٢: ٨٧٤.
تا زمانی که اشعث عکس العملی نشان نداده بود، امیـد آن بود که شامیان به ذکر اصطلاح «امیرالمؤمنین » برای علی در عهدنامه راضی شـوند ولـی با مخالفت اشعث متنفذ در سپاه عراق با قید ایـن اصـطلاح بـرای حضـرت امیـر (ع ) و برای جلوگیری از اختلاف بیشتر، امام پذیرفت این عنوان ، که حق مسلمش بود، حـذف شود و در این باره به عهدنامه حدیبیه استناد کـرد کـه رسـول خـدا بـا اینکـه اصـطلاح «رسول الله » حقش بود آن را حذف کرد و فرمود حـذف آن ضـرری بـه رسـالت ایشـان نمی زند (واقـدی، ١٤٠٩: ٦١٠.